فقط یک کلمه مینویسم:
ولی دوست داشتن تو آسون نبود
ولی من سلول به سلولم تمام این هفت سال دلتنگ بودن
ولی بدجور شکستم
ولی این اولین مرگم نبود
ولی گناه داشتم
ولی این حق قلبم نبود
ولی این حقم نبود
من اینقدرم آدم بدی نبودم که اینقدر همه چی رو خدا برام سخت گرفت
بعضی وقتا خواهم سخت میگیره واسه بنده هاش
اینگار خواهم از خوبا خوشش نمیاد
بد شد دیگه همه چی بد پیش رفت
این فاصله هر لحظه منو عذاب داد
دارم ذره ذره میشم
بهتره تمومش کنم
نه خانواده خوبی دارم
نه زندگی خوبی دارم
نه حال دلم خوبه
نه زندگیم درست میشه
نه حال دلم خوب میشه
هیچ جوره نتونستم زندگیمو نجات بدم خیلی دویدم خیلی زیاد جنگیدم بخدا هستم بریدم نمیخوام دیگه ادامه بدم
خسته شدم
شاید بگید نجنگیدی
خیلی جنگیدم
دیگه بسه
ذره ذره وجودم خستس
هرچقدر دویدم شرایط زندگیمو درست کنم درا بسته بودن
این اخرا خیلی بد شد
این اخرا دیگه حال دلم خوب نیس
خانواده پشتمو خالی کردن هیچ کدومشون منو نخواستن
بابام منو نخواست
وضع مالیم خوب نبود نتونستم برم دانشگاه نتونستم هزینه تحصیلم بکنم
عاشق یکی شدم که قلبمو هزار تیکه کرد همین دیروز یه بلایی به سرم اورد حال دلم بدجور خرابه خدا ازش نگذره
رفتم دنبال کار صاحب کارم قصد و نیتی بد داشت پنج تا جا رفتم سرکار و دقیقا همشون چشم بد داشتن بهم
رفیقام همشون آدمای حسود و سمی بودن
من با تنهاییم مشکلی ندارم من از تنهایی بدم نمیاد
اینکه قلبم هزار تیکه شده و هیچی درست پیش نمیره
اینکه پشتم خالیه اینکه دلم شکسته حالمو بد میکنه
این حال بدم هفت ساله اصلا تمومی ندارع علت اصلیشم خانوادم هستن به خانواده سمی هرچی میکشم از دست پدر روانین و خواهر روانین میکشم
حالم خرابه
خیلی داغونم
بدجور شکست خوردم
خانواده عشق پول تحصیل آینده همه درا بسته شد واسه همشون صدمو گذاشتم ولی شکست خوردم
همین دیروز بدترین اتفاق زندگیم اتفاق افتاد من بدجور شکستم
قلبم به حدی شکسته امروز فقط داشتم گریه میکردم
وقتی هیچی درست پیش نمیره
بهتره دیگه تمومش کنم وقتی هرچقدر جنگیدم هفت ساله. ولی نشد بهتره تموم بشه
خانوادم یه خانواده سمی هستن
قلبم غمگینه
هیچ روزنه امیدی ندارم
حالم داغونه بدجور داغونم
من هیچ پناهی ندارم جز خدا
خداهم صدامو نمیشنوه
من به هر دری زدم نشد
خیلی قلبم شکسته
حس میکنم بدجور شکستم
خدایا تو خودتم شاهدی که چیا شد چقدر هستم
بچه ها خیلی حالم بده خیلی زیاد