مجرد بودم شش صبح تا هشت شب سرکار بودم با اینکه جنازه بودم ولی نه با ده میومدم خونه اگه نمیرفتم بچرخم به لحاظ روانی با این ساعت کاری کم میاوردم جمعه ها هم که حتما بیرون بودم ولی الان ازدواج کردم خیلی تو خونه اوکی هستم از بیرون رفتن بیشتر بهم حال میده فقط در مواقع ضروری میرم بیرون امشبم بعد چهار ماه اومدم خونه مامانم البته چون کار هم داشتم اینجا