دیگه دوسم نداره با اسکرین

قربونت برم مرسی ع لطفت❤

چرا انقد از مادرش بدت میاد؟ میشه دلیلشو بگی و اینکه مطمنی اون میشینه زیر پاش؟

اینجوری نباشه فقط خودت ضرر می‌کنی اینکه ازت سرد شده مطمنم نتیجه این رفتارهای نادرست خودته چرا بهش اینجوری میگی اون مادرشه مردا خیلی حساسن رو مادرشون اینو نمیدونی؟؟؟

کاری کردی که از چشمش افتادی منم مثه تو بودم و الان می‌دونم خییییلی اشتباه کردم خیلی 

دیگه کوتاه بیا و کاری به مادرش نداشته باش و سیریش بازی در نیار خودش میاد سمتت حرفمو گوش کن انقد به خانوادش و مادرش گیر نده خودتو خراب نکن

اگه هم اونا بهت بدی می‌کنن بزار شوهرت خودش ببینه اونوقت می‌فهمه حق با کیه 

همین دیگ پیام داده مادرت پیشته خب مادرشه دیگ اون اینو زایییده پس چیکار کنع هر چقدرم بد باشه مادرشه 

باورت میشه شوهرمن بیخیال همه چیشده توبدترین شرایط یهویی زیرپام خالی شد

اکثر خانمها متاسفانه مادرشوهرشون از دید خودشون بدجنسترین هست حتی مادر خانم که این حس رو عروسش بهش داره می‌خوام بگم که باید مدیریت کردن رابطه رو یاد گرفت 

نظر منم همینه وقتی یه مرد ایقد دوستداره و محبت میکنه حساسیت زباد زن و گیر دادن الکی خودشو از چشم میندازه تاپیک قبلو بخونی متوجه میشی

شوهرته یا دوست پسر

استاتر تقصیر خودته عزیزم 

مادر بنده خداش رفته یه ماه یه شهر دور پیش همسرت که تنها نباشه بعد تو به وجودش حسودی میکنی ؟؟

حتما یه جوری ابراز کردی که شوهرتم متوجه شده 

بجای این کارا زنگ میزدی به مادرش ازش تشکر میکردی که یه ماه داره زحمت شوهرتو میکشه 

اینجوری پیش هر دوشون سربلند میشدی 

بعدم دیدم گفتی چرا شوهرشو ول کرده رفته پیش شوهرم ؟

منم بودم بین همسرم و پسرم که راه دوره اگه همسرم اجازه میداد میرفتم پیش پسرم که تنها نمونه 

حیف مادر نیستی 

مادر همه چیزش بچه اشه 

توام خیلی به پروپای شوهرت میپیچی بنظرم یه فکری به حال خودت بکن 

دیگه وابستگی زیادم هم شوهرتو اذیت میکنه هم اطرافیان و هم خودتو 

یکم بزرگ شو و منطقی فک کن و حرف بزن و تصمیم بگیر 

این حرفام طبق تاپیک قبلت بو‌د

منم دقیقا مثل تو بودم

بیش از اندازه دوسم داشت

عشق بی حد 

تنها زندگی میکرد وقتایی ک خواهراش میومدن پیشش رابطمون سرد میشد 

چون از چشمش مینداختن‌منو با اینکه منو حتی ندیده بودن

بعدم اخرین بار سر همین چیزا و‌سرد شدن ازش جدا شدم

بعد ۲ سال هم بعد جداییمون ۶ ماه پیش خبر فوتشو شنیدم

من تو اوج دوست داشتن ازش جدا شدم

خیلی سخت گذشت این چندسال برام

مخصوصا بعد مرگش شکستم

ببین شما چیکار کردی که اینجوری میگه هیچ پسری الکی اینجوری نمیشه مظلوم نمایی بسه

استاتر اصلا مطمئن نیست که مادرشوهرش نشسته زیر پای همسرش که 

فقط حدس و گمانه خودشه 

یه ماه مامانش رفته پیشش داره بهش حسادت میکنه که چرا مامانش رفته من نرفتم اگه من نمیتونم برم مامانشم نباید بره 

انگار نه انگار که اون مادره خب نگران بچش میشه 🥲

احتمالا هیم بهونه گیری کرده بخاطر وجود مادرش و نبود خودش 

شوهرش اعصابش بهم ریخته 

حتی تو اسکیرین شاتم گفته من نمیفهمم دقیقا مشکلت چیه ؟

دیگه دوست داشتن و سیریش بودنم حدی داره 🫤

ناراحت شدم 

بنظرم برو دیدنش اگه امکانشو داری ‌قشنگ بشین باهاش صحبت کنه دلیل اینکاراشو بپرس .منم نامزد بودیم خیلی تنش پیش میومد 

با تلفن و پیام نمیشد اون حس واقعی رو انتقال داد .همو میدیدیم اصلا ازین مشکلا نبود 

از پیام هاش مشخصه دلش پره یعنی انقد رفتی رو مخش که شده این شما نسبت به مادر ایشون حساسی یا حسادت میکنی یا هر چی اما مشخصا موضوع همین چندتا پیام نیست 

از همون جمله که نوشتی من بمیرم راحت شی مادرم که بالاسرته این حدسارو زدم

عزیزم ایشون اگه بد اگه خوب مادرشه تو اصلا نباید خودتو باهاش مقایسه کنی

یعنی چی مادرش اومده رفتارش عوض شده؟ خب تو هم برو سه تایی باشید باهم اوکی باشید وقتایی که میدونی کار داره باشگاهه سر شام این چیزا پیام و زنگ نزن 

ایشونم درک نشده ظاهرا و خسته اس

بازم کل ماجرا رو خودت بهتر میدونی ما فقط حدس و گمان و همین حرفای خودت رو در نظر می‌گیریم 

اینجام همه باهات همدردی میکنن باعث میشه کارتو ادامه بدی و زندگیت از هم بپاشه  

اگه دوست داشتی یکم از این یه ماه بگو تو چیکار کردی اون چکار کرده که ب این نتیجه رسیدی 

❤❤

میتونم بپرسم‌چن سالته؟

حس میکنم نیاز دارم باهات حرف بزنم