یه خواستگار دارم از خودم کوچیکتره از یک سال و نیم پبش هنوز ولم نمیکنه ازهمه جاهام بلاکش مبکنم دوباره مزاحم میشه امروز دبدم روبیکا عکس فرستاده برام من بودم و خواهرم و دوست خواهرم
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ازمون تو مرغ سوخاری عکس گرفته اینو که دیدم خونم به جوش اومد برخلاف میلم بهش زنگ زدم گفتم تواز جون من چی میخوای گغت من که کاری نکردم من همبشه وفتایی که میری کافه میشبنب منم میام رو یکی صندلی های دیگه میشنیم
چند وقت پیش داشتم از باشگاه مبومدم بکی سوار موتور از کنارم رد شد اسممو صدا زد ترسیدم به بابام گفتم نمیدونستم اونه چون لاغرم کرده نشناخنمش دیگه امروز خودش گفت
میخوام همبنمارو کنم اما اراذل اوباشه نه از پلیس میترسه نه دادگاه نه زندان
تو شکایتتو بکن اونا بلدن بترسوننش
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی