خانما پارسال رفته بودیم مسافرت
یه خبابون پهنی یود ماشینا به سرعت حرکت میکردن تقریبا
ما وایساده بودیم وسط بلوار تا یکم خلوت شه بریم همینطور وایساده بودیم اصن قصد نداشتیم حالا حالا ها بریم چون شلوغ بود
یهو دیدیم یه ماشینی خودش کامل وایساد تا ما رد شیم
توی همین حین ماشین پشت سری همسن ماشین اومد زد به اون ماشینی که توقف کرده یود
دیگه اومدن پایین دعوا و داد و هوار
بابام این وسط من و مامانم که اصن تقصیر ما نبود دعوا میکرد میگفت تقصیر شماها شدا
آخه مشکل اینجاست ما همینطوری بی حرکت وسط بلوار وایساده بودیم هیچ حرکتیم نزدیک که اون پاشین فکر کنه ما میخوایم از خیابون رد شیم
اون خودش وایساد
ولی بابام میگفت تقصیر شماست😐🥲🥲🥲🥲🥲🥲
بنطرتون عجیب نیست