2777
2789
عنوان

چجوری وابستگی دخترمو ب خودم کمتر کنم یعنی نابود شدم نابود نابود

| مشاهده متن کامل بحث + 354 بازدید | 40 پست
میگه تو میری نمیای دیروز میلرزید می‌گفت توروخدا نرو منو تنها نذار حالا مامانم بودا ...هیچی واقعا در ...

خب اگر پیش مامانت خوش میگذره بهش بذار بمونه ...مهم اینه که جایش مطمعن باشه و گریه و بی‌قراری نکنه ....

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من شبیه بچه شما دیدم تازه اون خواهر برادرم داشت ولی بازم چسبیده بود به مادرش . از حدود ۵ خوب شد به ...

اره درسته ...من میتونم ببرمش مهد اما مهد تا ظهر هست منم دارم آرایشگری یاد میگیرم ساعت کار اصلی عصر و شب ها هست 

مشکل من اینه بچم پیش پدرش نمی‌مونه حتی باهاش یه پارک هم نمیره مغازه نمیره دیشب بستنی میخواست گفتم با بابات برو بخر بیار گفت نه بابا تو بیای ..شوهرمم خیلی ناراحته میگه چرا پیشم نمی‌مونه چرا پیشم نمیاد شوهرم استاد کار کیک هست تو قنادی کار می‌کنه آرزو هر بچه ای هست که بره پیش کیک تولد بشینه کار کنه یا بخوره درسته ؟ پدرش انقد بهش میگه بابا بیا باهم بریم بهت کیک میدم ژله خامه رنگی هرچی دوست داری بخور کار کن میگه نه 

خدایا کمکم کن من بجز تو کسیو ندارم...💔

خب اگر پیش مامانت خوش میگذره بهش بذار بمونه ...مهم اینه که جایش مطمعن باشه و گریه و بی‌قراری نکنه .. ...

نمی‌مونه فقط اونروز مامانم اومد پیشش اومد دیروز اومد هرکار کردم یکساعت تمام دخترم گریه کرد مجبور شدم با خودم بردمش 

خدایا کمکم کن من بجز تو کسیو ندارم...💔

اره درسته ...من میتونم ببرمش مهد اما مهد تا ظهر هست منم دارم آرایشگری یاد میگیرم ساعت کار اصلی عصر و ...

دیدم توی حرفات نوشته بودی میترسه تو بری و بر نگردی دنبالش ‌. باید ببینی این فکر از کجا براش شکل گرفته . مثلا توی عصبانیت بهش گفتی . یا اطرافتون کسی طلاق گرفته یا دور از جون مادرش فوت کرده یا فیلمی چیزی بزرگتر از سنش دیده .یا خدای نکرده دعوای شدیدی با پدرش داشتی بالاخره یه چیزی هست احتمالا . با یه مشاور مشورت کن به نظر میاد واقعا ترس داره بچه ات که تو رو از. دست بده 

اگر دوست داشتید لطفا برای شادی روح مامانم یک صلوات بفرستید 💚
دیدم توی حرفات نوشته بودی میترسه تو بری و بر نگردی دنبالش ‌. باید ببینی این فکر از کجا براش شکل گرفت ...

من هیچوقت هیچوقت بهش حتی تو عصبانیت نگفتم میرم و نمیام هیچوقت نگفتم ....اصلا تو اطرافمون چنین موردی نیست

خدایا کمکم کن من بجز تو کسیو ندارم...💔

من هیچوقت هیچوقت بهش حتی تو عصبانیت نگفتم میرم و نمیام هیچوقت نگفتم ....اصلا تو اطرافمون چنین موردی ...

گفتمت شاید جایی دیده . کارتونی فیلمی ... به نظرم با یه مشاور مطرح کن شاید راهی پیدا شد

اگر دوست داشتید لطفا برای شادی روح مامانم یک صلوات بفرستید 💚
میگه تو میری نمیای دیروز میلرزید می‌گفت توروخدا نرو منو تنها نذار حالا مامانم بودا ...هیچی واقعا در ...

الهی بگردم

دختر منم دقیقا همینو میگفت.میگفت تو بری دیگه نمیایی.باورتون میشه من کفش هامو در میاوردم میدادم دستش میگفت مامان من تو خیاطم ببین کفش هامو دادم دست تو من کجا برم.اما بازم چنان گردن منو میگرفت فشار میداد خودمم پا ب پاش گریه میکردم.الان فکر میکنم میگم چرا انقدر سعی میکردم زودتر جداش کنم هم خودمو عذاب دادم هم بچه رو.از بس ک ب ادم میگفتن.مدرسه خیلی مهمه.همکاری مدیر خیلی شرطه.

مدیر مدرسه دخترم خدا ازش راضی باشه.خیلی با من همکاری کرد اصلا مثل بعصیا وحشیگیری در میارن بچه رو میگیرن میبرن ب مادر هم میگن شما برو دیگه اینجا نیایست ،نهایت اجازه بدن ی زنگ تفریح بری بچه تورو ببینه.

نه مدیر مدرسه اش بی نهایت با ما راه امد.حتی روزهایی ک میذید بی قراری زیاد داره میگفت بگیرش ببر خونه.ببر خونه بزار اروم بشه.دخترم دید مدیره مهربونه بهش اعتماد کرد ،یواش یواش دیگه ب من گفت مثلا در هفته دو روز میگفت تو نیا.دلش برای کن تنگ میشد میرفت مدیرشو بغل میکرد.

اینجور بچه ها بی نهایت عاطفی هستن.فقط و فقط باید باهاش راه بیایی تا لطمه روحی نخوره.هر بچه ای ی مدله برای ما هم این مدلیه چاره ای نیست.تا خودشون اعتماد نکنن ب محیطو طرف از مادر جدا نمیشن

الهی بگردمدختر منم دقیقا همینو میگفت.میگفت تو بری دیگه نمیایی.باورتون میشه من کفش هامو در میاوردم می ...

اره درسته ....ولی واقعا آدم خسته میشه دختر من حتی تو اتاق هم نمیره بدون من دیشب من خیلی دندونم درد میکرد اینم بهونه خوراکی گرفته بود می‌گفت باید تو بیای بریم باهم بخریم هرچی باباش گفت بیا باهم بریم گفت نه آخر انقد گریه کرد من مجبور شدم رفتم...یا چون از نظر مالی تو فشار هستیم کمی مجبورم بدم یا هنری یاد بگیرم کار کنم دارم میرم کلاس آرایشگری اما دخترم خیلی اذیتم می‌کنه می‌دونم بعد هم نمی‌ذاره برم سرکار

خدایا کمکم کن من بجز تو کسیو ندارم...💔

اره درسته ....ولی واقعا آدم خسته میشه دختر من حتی تو اتاق هم نمیره بدون من دیشب من خیلی دندونم درد م ...

خب خواهر چهار سال هنوز سنش خیلی پایینه.امثال بچه های ما تو این سن عمرا جدا بشن.یا باید دلو بزنی دریا و بندازیبری برات گریه هاش مهم نباشه ک مطمعن باش در سال های بعد عواقب خوبی نداره.یا اینکه دل ب دلش بدی و تحمل کنی.

من خودم دقیقا مثل شما ی کلاس میرفتم.دیدم اینطوری ولش کردم.من حتی مهمانی نمیرفتم.عروسی نصفه نیمه میرفتیم.تو مکان های شلوغ بیشتر از موقع های دیگه منو محکم بغل میکرد.و طبق حرف شما هیچ زمینه ترس و دعوا و اتفاق خاصی نبوده.خودمون هم میموندیم چرا اینطوری شده.از چی میترسه.

میگم فقط باید صبوری کنی.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792