ببین همون اول ، حتی قبل اینکه بیان خونمون، من و همسرم آشنا بودیم ها، گفت بهش بگو، شما غریبه این ، چند مورد تو فامیل ما مهم، میگم نیومده فکراتون کنین.
اولا مهریه، طبق عرف ،و مثل بقیه دخترام .
دوم ما شیربها داریم ، وسایل برای جهیزیه مثل یخجال و تی وی 
سوم مراسم عروسی بگیرن.
ایا رو رک گفت، من انتقال دادم.
ولی دیگه از روزی که اومدن و .... یه کلمه ای این بخرین، اون بخرین و ...وااای یلدا بیار، قربونی و عیدی و ....
اصلا یه کلمه نمیگفت سر هیچ کدوم از خواهرام، میگفت طرف خودش شعور داره، شخصیت داره، برای ارج و شخصیت خودش میاره ، بچه بازی درنیارین.
واقعا همین بود، برای سه تامونم خانواده شوهرامونم، و خود شوهرامون واقعا سنگ تموم گذاشتن.
خیلی خیلی به خانواده دامادا احترام میزاره، اونام احترامشو دارن.
در مورد خونه و ماشین ، من چون قبلتر از ازدواجم با همسرم ارتباط داشتم اخه اوند خواستگاری اول، مامانم گفت نه شما غریبه این و ... ولی همسرم دیگه واقعا میخواستتم، بهش گفتم تو اگر میخوای بیای جلو مجدد حداقل باید چیزی داشته باشی، من زبونم دراز باشه، باورتون میشه تو کمتر از  یه سال هم خونه خرید، هم ماشین، همیشه میگم خدا مادرمو خیر بده، اگه همون اول میگفت باشه ، بفرمایید دختر مال شما، شوهرم هیچ  وقت خودشو جمع و جور نمیکرد