با تمام وجودم دلم میخواد بمیرم کلا تو ذهنم مرگه فقط ولی اینکارو نمیکنم چون دوس ندارم زندگیم همچین پایانی داشته باشه .. 
اینستامو دیروز کلا حذف کردم راحت شدم دیگه به هیچ عنوان نمیخوامش افسردم کرد کل وقتمو گرف جز حسرت خوردن و وقت تلف کردن و افسرده شدنم هیچ فایده دیگ برام نداشت 
احساس عقب بودن دارم احساس ناامیدی سرافکندگی کلا تمام حسای بدو نسبت به خودم دارم اینکه سنم زیاد شد شغل ندارم اینکه هنوز ازدواج نکردم احساس میکنم همه بهم میخندن مسخرم میکنن 
برا آزمونم نخوندم چون همش حالم بد بود تو این یه سال میدونم نخوندم بار دومم هس 
اینقدر گریه کردم سرم داره میترکه  
اگه همینجور ادامه بدم باید بستری شم فک کنم واقعا نگران خودمم به جایی رسیدم که دلم برا خودم میسوزه چقدر گناه دارم بیچاره چشمام که همش گریه میکنم تلف شدم