نزدیک دو سال بود باهاش حرف میزدم چند بار خیانت کرد قهر کردم دوباره اومد ازم فرصت خواست منم گفتم باشه وقتی قهر میکردیم میرفت میکشید منم طاقت نداشتم بره بکشه آخرین بار بازم فهمیدم با دختر حرف میزنه بعد کلا تموم کردیم وسایلایی که خریده بود و اینارو دادم بهش بهش گفتم دیگه نمیخامت بعد پنج شش ماه برگشت الان یکی دوماه میشه که دوباره برگشته بخاطرم میرسه سرکار میرسه دکتر واسه اینکه ترک کرده بدن دردش خوب بشه نمیدونم چیکار کنم تو این چند سال خواستگار نمیومد ولی دو سه هفته پیش خواستگار اومدم گفتم یکی دو ماه بره سرکار بیاریم انگشتر بزاریم
گلم وقتی شما خودت راضی به این ازدواجی دیگه چرا نظر میپرسی شما فکراتو کردی منتظر تایید مایی ولی از من میشنوی احساساتو بزار کنار با عقل تصمیم بگیر به فکر آینده خودت باش اگه برا خودت ارزش قائلی بیخیال این ازدواج شو باز هم صلاح مملکت خویش خسروان دانند
میدونم خواهرم ولی نمیتونم با دست بکشم نمیخوام بره بکشه نمیخوام خیانت کنه چجوری بگم یجوری شدم
بزار هرکار دلش میخاد بکنه کسی که به فکر زندگی خودش نیست خیالت راحت بفکر رندگی توهم نیست درنهایت همبخاطر تو نه ترک میکنه نه خیانت نمیکنه مطمعن باش پس فردا میری با این طرز فکرت میگی بچه بیارم نکشه!!!!!!عزیزمننننننن تو مسول پسر مردم نیستی خودش عقل داره خانواده داره اعصاب منو خراب کردی بخدا
واقعا حیف تو درستو بخون به جایی برسی عزیز من ازدواج چی بزار برسی سن من میگی کاش سرکار بودم جایگاه اجتماعی داشتم بعدشم بزرگتر بشی معیار هات تغییر میکنه میگی چه اشتباهی کردم ادمی که معتاده و خیانت کار بیچاره ت میکنه
خدایا مگه عمر و جوونیت رو از سر راه اوردی عزیزم؟مردم با ادم سالمن میکنن بد از اب در میاد.بعدم شما خودت رو اینقدر کوچیک و پایین میدونی که با یه ادم معتاد ادامه بدی و ازدواج کنی؟ اگر شان خودت رو در این حد میدونی حرفی نیست ولی مردم با هزار عیب میرن با کسی که چندین لول برن بالا خودشون هم هیچی نیستن.نکن اینکارو
این قضیه ها یه نقطه پایانی واسه فرد دارن اونم اینه طرف میفهمه که داشته با خودش چیکار میکرده و ارزشش ...
به خدا خواستگار هم داشتم ولی جوری شده انگار زمین باز شده این افتاده زمین نمیدونم الان بگه نمیخامت شاید چند روز گریه کنم ولی خودم نمیتونم ولش کنم نمیخام بلع اتفاقی براش بیوفته انگار مادرم