۱۴ سال پیش برای برادر شوهربزرگم خونه ساختیم
هر کمکی حتی بناییشو هم کردیم
که صاحب خونه بزرگتر بشن
پول بدون عوض هم دادیم بهشون سه تومن
الان میلیاردرن
زمان چرخید و۳سال پیش
خورد خورد ۶۰ تومن برای ساخت خونمون بهمون قرض دادن
هنوز یک هفته نشده بود خانمش اومد وجلوی خودمو مادرم
گفت فلانی به خودت نگیریا ولی من به شوهرم میگم
همش دستت درازه سمت برادرت و...
بمن چه کی خونه میسازه وکی ماشین میخره و...
پول بی زبونو از گلوی ما میرنی بذل وبخشش میکنی
چون دارایی همه چشمشون به دستته
۱۰روز بعد کل پولشو جور کردیم وپس دادیم
هیچی نداشتیم
رسما حتی پول نون
ینفر پیدا شد طبقه پایین خونرو که هنوز آماده نبود رهن کرد پولشم نقد پرداخت کرد ورفت ۴ماه بعد اومد برای زندگی در اونجا🥺
هیچوقت حرف جاریم یادم نمیره
هیچوقتم اون مستاجری که اومد یهویی رو یادم نمیره