بچه ها مادرای شما نازکترازگل بهتون نمیگن مادر من اومد خواب بودم بیدترم کرد کد ملی برای بیمه پرسید ازپشت در هی گفتم گفت وایسا ویانمیشنید گفتم نادرخواب بودم عوض ببخشید وتشکر رفت زیر لب گفت حالا بمیر یعنی همون بکپ وبخواب من واقعا دلم شکست وناراحت شدم گفتم من ک هیچی نگفتم بامهربونی کدملیمو دادم بعدمادرم خیلی مهربون وزحمتکشه ازبرخوردش شوک شدم جاخوردم طاقت وانتطاروتوقع همچین توهینی نداشتم اونم ازسمت مادرم اونم ب من دیگ تاشب سکوت وصبر کردم ارومو اوکی بود گفتم بگو ببخشید وتکرار نکن اونم گفت باشه وببخشیدو بوس فرستاد و بهم دست داد ولی بینهایت بخدا برام عجیب بود جا خوردم آخه بدرفتاریم نکردم چطور روش شد دلش اومد زیرلب بگه خودش میگه بیمنطور وعادت زبونی وبخواب بود وخب میدونم تحت فشاربود چون ازپشت تلفن منتطربودن اینم بگم زحمتش ازنگهداری وپرستاری برادرم ک عمل کرده زیاده تحت فشار عصبی بود ولی بهرشکل بهش گفتم حق نداری نازکترازگل بهم بگی و براش نوشتم اینارو ک نباید تحت هیچ شزایطی بهم توهین کنی و من اکربدرفتاریم میکردم نبایدمیگفتی چ برسه خوش رفتاری تحت فشارم باشی سرمن خالی نکن ولی خب بعد ایتک گفتم بگو ببخشید و بوس کردودست دادو قربون صدقه رفت بخشیدمش ولی چون مادرعالی ایه بیخود عصبی میشه و اینجوربددهنی میکنه من دلم میشکنه وسنم بهش گفتم بالاست حقی جزادب واحترام نداری والا حاخوردم شوک شدم بمیر زیر لب البته گفت چی بود 
مادرای شما حتما عصبی نمیشن وبددهن نیستن شما باشین سریع میبخشین وفراموش میکنید؟؟؟