مث سگ پشیمونم ک اومدم خونه جاری

بله تو یه پست دیگه کفتم حداقل یه نیمرو باید میپخت.

نمیدونم شاید چون خودم این طوری تربیت شدم حساسم، من از بچگی یادمه پدر و مادرم هم شب رو خونه کسی نمیموندن میگفتن مزاحمته حتی خونه خواهر و برادرشون. منم اعتقاد دارم آدم خرج کنه هتل و حالا مسافرخونه و هرچی که به جیبش میخوره بگیره منت جاری و داماد و .... رو نکشه.

ببخشید عزیزم ناراحت نشی. خودت هم باید برای خودت احترام قائل  بشی . تو این شرایط بارداری نباید سفر بری... همسرت هم اگر خیلی دلسوز تنهایی شماست کسی را بیاره کنارتون نه اینکه شما را بیاره اسیری و شب گشنگی بده و بخوابه. درسته رفتار جاری شما خیلی بد بود و براتون شام نذاشت اما مسئول تامین شما همسرتون هست می‌تونست از مغازه محل یک خوراکی برای شما تهیه کنه لطفاً بیش از این خودتون را اذیت نکنید سریع کارتون را انجام بدید و برگردید سر خونه زندگی خودتون

دقیقا لزومی نداره آدمی که با خواهر و جاری صمیمی نیست، شب بره مهمونی

من که اینجوری دیدم فرداش پا میشدم میرفتم خونه ی خواهرم منتظر شوهرم نبودم 

ولا چه شوهر بیشعوری من جایی احساس ناراحتی کنم همسرم میگه نمی‌ریم وقتی تو ناراحتی حتی خونه پدر مادرش چه برسه بقیه طرف آدم باید عقل شعور داشته باشه اون شوهر من بود گفت بپوش بریم  الآنم بحث تعریف نبود بحث عقل شعور بود گفتم 

من الان خواهر شوهرم هرروز میگه بیاین سر بزنین خونش ده ساعت فاصله با ما هروقت آمده بهترین پذیرایی کردم هنوز من نرفتم ببینم چکار می‌کنه ولی تا اونجا می‌دونم خودش شوهرش آدم های خسیسین  و پولکی ولی برا مهمان کم نمی‌ذارن

من خودم همیشه میرم هتل خونه کسی نمیرم.‌ولی همه فامیل میان خونه ی ما دو سه شب هم میمونن. تا حالا نشده بی شام‌بذارمشون.

حالا شوهرت چقد احمقه   که نرفت از بیرون برات شام بگیره.  مگه حامله نیستی؟  

الان چیشد صبحونه اورد یا ن رفتی یا ن

پامیشید دوتایی میرفتید یچی میخوردید برمیگشتید

فرداش با یه خداحافظی میرفتید اگه برادرشوهرم اعتراضی کرد بیشتر میمونید میگفت گویا خانمت سختشه و علاقه به حضور ما نداشته یه چایی یا شامی جلومون نذاشت

صلاحه تا بیشتر بی احترامی ندیدیم بریم!

به ذاتم ربط داره.من خونه کسی بودم حیف راهم دور بود درجه یک.رفتن بیرون بدون اینکه به من بگن ناهار خریدن اومدن جلو من خوردن.ولی سرزده بارها اومدن خونه من و توقع بهترین پذیرایی رو داشتن اصلا نمیتونم بپذیرم که با یه لقمه غذا کسی رو تحقیر کنم.گناهه واقعا.شاید تنها بدیم این بود ازشون خواستم سرزده نیان.نمیگم من خوبم من خیلی هم عیب دارم.ولی غذا یه چیز عجیبیه.البته همسرم حواسش بهم بود و بهشون گفته بود ولی کار خودشونو‌میکردن.

همون بهترین کار ممکن رو کردین که رفت و آمد نمی‌کنین ، منم جایی برم ببینم شآن مهمان رو حفظ نمیکنن دیگه پامو اونجا نمیذارم

یه سوییت میگرفتین راحت میکردین خودتونو

تو همین نی نی سایت شبیه جاری اسی ریخته،

طرف میگه یه چایی نیاورده، میگن توقع گوسفندداشته!!!، والا آدم به گدای سر کوچم رحمش میاد،چه برسه به برادرشوهری که از راه دورمیاد و شاید سالی یبارم نبینیش