ما یخچالمون نیاز ب تعمیر داشت ی اقائه اومد زد چششو درست کنه ابروشم خراب کرد
بعد هی زنگ زدیم و اینا باز اوردیمش من یکم بدخلقی کردم باهاش ک چرا کارتو درست انجام ندادی
بعد من چون بابام خونه نبود که نوشو بخره این گرفت ی وسیله کارکرده رو وصل کرد رو یخچال نگفتتت تا اخرین لحظه برا اینکه اگ درست کار نکرد نگیم بلد نبوده گفت اون کارکرده بود اگ مشکل داشت بازم بهم زنگ بزنید بعد گفت ب برادرم ک صاحب مغازه اس چیزی نگید
رفتو یخچال بازم خراب بود
بابام ک اومد من همه چیو براش گفتم اونم رفته بود ب صاحب مغازه گفته بود بابام میگه داداشش ی پیچ گوشتی کرده تو بازو پسره گفته چرا چیز خراب نصب کردی براشون
بعد حالا من از وقتی گفته اینو چنبره زدم و عذاب وجدان گرفتم ک چرا با یارو بد حرف زدم به بابام همچی رو گفتم دلم برا مرده خیلی سوخت