این زن عموش شد بلای جونم فک کتید هر وخ دید شوهرم خونه س بهش میگه بیا کارهای منو و عروسهام و دخترم انجام بده مثلا فلان عروسم ببره خونه باباش شهر دیگه یا دخترم ببر خونه شوهرش شهر دیگه یا منو ببره برا دیدار فامیلام شهر دیگه اینه همه درخواستها وقتی میبنه شوهرم برگشت شهرمون استراحت کنه شوهرم شهر دیگه کار میکنه و هر وخ وقت استراحتش میاد کلی چیز میخاد از ما تازه منو ادام حساب نمیکنه دیشب یه درخواستی از شوهرم کرد که خودش و پسرش و عروش اینا رو ببره یه جای دور کارهاشون انجام بدن و تفریح برن و من عین چی بمونم خونه
شوهرم قبلا قبول میکرد بعد کلی دعواش کردم تا کمی حس کرد در کل دید خیلی پرو شده
حتا به همسایهاش یاد داده به وشهرم زنگ بزنن اونا رو برسون اونم جاهای دور
کلافه م کرده به شدت ادم حسودیه حالا میبنه پسرهاش ماشینشون فروختن دارن خونه ویلایی میسازن و کلی پیشرفت میکنن
زورش اومده شوهرم یه ماشین بسیار مدل پایین داره بخدا ما تو یکی از اتاق های مادرشوهرم زندگی میکنیم حتا خونه نداریم اون وخ اون زنیکه بی شعور ول کن نیس چکار کنم