داییم و زن داییم قبل از ازدواج همو میخواستن
اما مادربزرگم اینا مخالف بودن میگفتن اینا در حد ما نیستن
بعد از ازدواج شونم روی خوش به زن داییم نشون نمی‌دادن و تحویلش نمیگرفتن
اما مامان من بی طرف بود کاری نداشت و هیچوقت به زن داییم بی محلی و بی احترامی نمی‌کرد
با این وجود چند سال پیش که پسر داییم میخواست بیاد خواستگاریم مامانش نذاشت و هر جا هم منو میدید انگار دشمن خونیش بودم😶😵💫
عاشق پسره نبودم اما پسر خوبی بود باهاش میتونستم خوشبخت بشم الان زندگیم خیلی بهتر از الان بود😕
نه به ازدواج فامیلی 😁
بهتر بابا ازدواج فامیلی چه مزخرفیه دیگه
منم ی عده نزاشتن
چی بگم خدا جای حق نشسته الهی کارمای کارشونو ببینن
نمیتونستی خوشبخت بشی چون به هر حال زنداییت هر کاری میکرد خوشبخت نشی
خدا رو شکر کن از اون وضعیت در اومدی دیگه بهشون فکر نکن
خانوادش بودن حتما صلاح بچشونو تو این دیدن که ازدواج نکنین
ناراحت نشی ولی من به زنداییت حق میدم سالهای ندید گرفتنش و حتما بی احترامی ریز هم بوده ..پس حق داره برا پسرش دختری انتخاب کنه که هیچ زمینه ذهنی راجع به فامیلاش نداشته باشه
مادرش نمیخواستع چجوری وضعت بهتر میشد چجوری فکر میکنی خدایی
زنداییتم خیلی اذیت شده که دیگه متنفر شده از همه خانواده شوهرش حالا چه اونایی که خوش رفتار بودن یا اونا که نبودن ....حق داره منم بودم نمیزاشتم
وای ازدواج فامیلی چرته زنش بودی هرروز زنداییت میخواست عقده هاشو سرت خالی کنه چی؟
من پسر یکی فامیلا اومد خوشتیپ پولدار همه چی تموم گفتم نه هم نمیشه از سلامت بچه ها در آینده مطمئن بود هم مشکلی پیش بیاد نمیتونی مثل غریبه ها رفتار کنی باید بسازی و بسوزی
بهتر
