قبل به دنیا اومدن من هم مشکل داشتن وقتی بزرگ شدم شاید ۵ ۶ سالم بود پیش همه میگفتن این بچه باعث مشکلات ماست وگرنه ما باهم خوبیم تو اون سن بابت چیزی که نمیدونستم چیه از طرف تمام فامیل سرزنش میشدم مدام تا ۱۵ سالگی
یادمه یجور اشک میریختم ک دلم برا خودم میسوزه و واقعا هم فکر میکردم من مقصرم و تو بچگی آرزو میکردم بمیرم تا اینا زندگیشون خوب بشه بابت زنده بودنم عذاب وجدان داشتم در حالی ک گوه خوردن ک بچه آوردن
آخه ی بچه ۵ ساله چجوری میتونه زندگی دو نفرو خراب کنه 🙂
بعدم ک بزرگ شدم عذابم دادن بهم میگفتن پتیاره در حالی ک پاک تر از من نبود با منت برام چیزی میگرفتن و ... خیلی چیزا ...
تازه بچه های اولشون هم سقط میشده خدا میدونست اینا لیاقت ندارن 😂هرشب به خودم میگم چی میشد اگه منم مث اونا سقط میشدم