خسته شدم ازش واقعا
جربزه نداره زندگبی کارمندی بلده بره یه جایی به اندازه ی ۱۰ نفر کار کنه پول نصف نفر رو بهش بدن
هیگفت میخوام یه کاری راه بندازم یه مقدار زیادی پول داشتم بهش دادم الان میبینم همش رو خرج کرده یک دهمش مونده دریغ از یه قرونی که ازش دراورده باشه 
همش میگه درستش میکنم تو نگران مسائل مالی نباش ولی عرضه نداره خسته شدم از این همه که میبینم دست و پا نداره 
من توقع زیادی ندارم ولی ناراحت میشم میبینم جربزه نداره برام درامده مهم نیست جربزه مرد مهمه که خب نداره ولی ادم خوبیه
همین از همه چی سردم میکنه حتی میلمم بهش کم میکنه دلم نمیخواد حتی بچه دار شم ازش