2777
2789
عنوان

رمان بامدادخمار چقدر دروغ توشه

| مشاهده متن کامل بحث + 5213 بازدید | 178 پست

عاقبت رحیم چی میشه

واسه سلامتی تو دلیم یه صلوات میفرستی رفیق. خدایا شکرت. تو دلیه ناااازم متخصصان نی نی سایت میگن دخملی عشق مامان. قدمت رو چشمام. جونمو برات میدم دخمل کله گردالی من                                                      

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دقیقا به این موضوع فکر کردم منمپدرش پشت محبوب رو خالی کرد و کلا وقتی خانواده پشت دخترو ول میکنن داما ...

شماها باید وقتی یه رمان رو می خونید یه کم هم به مقتضیات زمانی اش نگاه کنید ..... اون زمان رو نباید با الان مقایسه کنید

خونواده همش سرکوفت همچین دومادی رو می شنیدن

حتی مثلا خاله محبوبه سر همین قضیه دیگه حاضر نمیشه خواهر کوچیکتر محبوبه رو برای پسرش بگیره و میگه کسر شانمونه.....

چطور پدرش میتونسته این دوماد رو کنار خودش نگه داره ؟!


"هر کسی را ملاقات می‌کنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمی‌دانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاش‌ها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلی‌ها در این دسته جا می‌گیرند 😊

وای چه سخت

ولی توی داستانش من همیشه فکر میکردم محبوبه بدبخت شد که خیای اتفاقی، خواهر کوچیکترش خوشبخت بشه.....

چون پسرخاله شون برقرار بود با خجسته ازدواج کنه

ولی بعد از ازدواج محبوبه زد زیرش و گفت کسر شانم هست‌ باجناقم نجار باشه....

بعدا خجسته یه ازدواج عالی با یه آقای دکتر کرد و خیلی خوشبخت شد اما پسرخاله شون با اونهمه ثروت معتاد شده بود و ....

اگر محبوبه با منصور ازدواج میکرد از اول، خجسته مجبور بود زن پسرخاله شون بشه و اون خوشبختی رو دیگه نمی چشید

جالب بود از این زاویه

"هر کسی را ملاقات می‌کنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمی‌دانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاش‌ها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلی‌ها در این دسته جا می‌گیرند 😊

منصور که گویا از اول همچنان عاشق محبوبه بوده و اون همه سال که محبوبه زن رحیم نجار بوده عاشقش بوده .. ...

ازدواجش با نیمتاج برای انتقام نبود

میگفت گفتم من که خوشبخت نشدم و به خواسته دلم نرسیدم، اون رو به خواسته دلش برسونم (سرکوفت هایی که نیمتاج بابت چهره اش و بالا رفتن سنش و مجرد بودن می شنیده)

بعدا هم همیشه احترام نیمتاج رو توی زندگی حفظ کرد

ازدواج دومش به خاطر عذاب وجدان نیمتاج بود که منصور یه زن با چهره خوب داشته باشه....

"هر کسی را ملاقات می‌کنی درگیر نبردی است که تو هیچ چیز درباره آن نمی‌دانی. همیشه مهربان باش." بعد از دیدن خیلی دعوا و پرخاش‌ها در سایت، عمیقا به این نتیجه رسیدم که خیلی‌ها در این دسته جا می‌گیرند 😊

من شنیده بودم نویسنده بامداد خمار از نویسنده شب سراب شکایت کرده بود چون از کتابش سواستفاده کرده بود ،من کتابش رو تقریبا ۲۱ سال پیش خوندم 

خدایا تو بساز تو بسازی قشنگتره ❤❤❤❤                                         

خجسته با یه دکتر البته کتاب با سریالی که الان پخش میشه تفاوت دارهدر سریال احساس کردم خجسته عاشق منصو ...

اره این تیکه هایی که نشون میده خجسته منصور رو دوست داره توی کتاب نیست

توی کتاب ۱۱ سالشه اصلا

ازدواجش با نیمتاج برای انتقام نبودمیگفت گفتم من که خوشبخت نشدم و به خواسته دلم نرسیدم، اون رو به خوا ...

اینا توجیه نویسنده هست

طفلک منصور پس🥴

پس رحیم نجار هم بچه میخواست و محبوبه دیگه باردار نمیشد پس چه اشکالی داشت میرفت صیغه میکرد

توی خود کتاب بامداد خمار، یه جا رحیم به محبوبه میگه صیغه‌ش رو پس خوندم رفتپس چطوریه؟

اصلا صیغه اش،نکرده این حرفو از عمد زده که محبوبه رو حرص بده، توی خود کتاب شب سراب رحیم خودش گفته از عمد این حرفو زده چون محبوبه خیلی شکاک بوده 


متخصص گل و گیاه آپارتمانی☘️🌸🌱
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز