اول ازدواجم بود ی روز خونه مادرشوهرم بودم مامانم زنگ زد به من باهم حرف زدیم بعد با مادرشوهرم حرف زد گفت مراقب دخترم باش بعد که گوشی رو قطع کرد مادرشوهرم برگشت گفت خوب مامانت میخواست نده تور راه دور چند وقته حرفش تو سرم میره میاد یکی نیست بگه کاش یکم شعور داشتی پسرشونو رو زمین نکشیدم بشه شوهر من ازشون کینه ای شدم بدم میاد ازشون
چه زیبا گفت مولا نا ای اشک اهسته بریز غم زیاد است ای شمع اهسته بسوز که شب دراز. از در این روزگار کسی اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم مشتی..! کسی یار کسی نیست ️
خب مامان من تازه در گوششه خونم روز اول ازدواجم ب مادر شوهرم گفت مراقبش باشین
چه زیبا گفت مولا نا ای اشک اهسته بریز غم زیاد است ای شمع اهسته بسوز که شب دراز. از در این روزگار کسی اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم مشتی..! کسی یار کسی نیست ️
کاربر حمید معصومی نژاد با عضویت در سال 1403 من نیستم.اگر گاهی جواب نمیدم عذر میخوام.بی حوصله ام،دوست دارم نظرم رو بگم و برم،همین... لطفا درخواست دوستی هم نفرستید حرف خصوصی با کسی ندارم💚
چه زیبا گفت مولا نا ای اشک اهسته بریز غم زیاد است ای شمع اهسته بسوز که شب دراز. از در این روزگار کسی اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم مشتی..! کسی یار کسی نیست ️
چه زیبا گفت مولا نا ای اشک اهسته بریز غم زیاد است ای شمع اهسته بسوز که شب دراز. از در این روزگار کسی اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم مشتی..! کسی یار کسی نیست ️
واقعا من همیشه میگم باید با زبون خوش عروس و داماد رو نگه داری حالا اگر در حد یک تعارف میگفتم بله حتما چی میشد ؟ مگه قرار بود واقعا بیست و چهارساعت نگهت داره یا مراقبت کنه
چه زیبا گفت مولا نا ای اشک اهسته بریز غم زیاد است ای شمع اهسته بسوز که شب دراز. از در این روزگار کسی اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم مشتی..! کسی یار کسی نیست ️