کارما ب کمر پدرشوهر من زد
مجردی شوهرم باهاشون خونه شریکی میسازه و قرار بر این بوده شوهرم طبقه پایین ککوچیکتر برداره و اونا بالا رو شوهرمبا کلی قرض و بدهی و چک برگشتی و نزول میسازه ک بده دیت مستاجر ک یکم بدهی پرداخت کنه اونا میان میشینن تو خونش و بالا رو تعمیر نمیکنن
انقدر بحث و درکیری تا ما ازدواج کردیم و خونه رو فروختیم کهر کس بره برا خودش
پول ما ب زمین رسید خریدیم و باهزار بدبختی و قرض ساختیم ک الانم بعد ۶ سال هنوز کامل نیس
اونا ی واحد اپارتمان خریدن تو ی شهر بزرگ
بعد ی سال و نیم براشون ی مشکلی پیش اومد ک برا رضایت شاکی مجبور شدن خونشون روبفروشن
و اون مدت ک ما خونا سازی داشتیم کلا با ما قهر بودن و بعد این مشکل اشتی کردن و ....