دیگه واقعا هم من هم خواهرم از پدر مادرمون خسته شدیم بابا آنقدر ابرو بر هستن اصلا روم نمیشه جایی بگم اینا خانواده منن
ی مدت یکی و دوست داشتم داشتم سعی میکردم مخش و بزنم مامان گیجم رفت صاف گذاشت کف دست فامیل طرف کل ابرو مون رفت
پیش دوست خواهرم ابروی خواهرم برده بود ی حرفایی زده بود مامانم رفته بود شماره دوستش و پیدا کرده بود همش بهش پیام میداد یکاری کرد دوستش همش اینو مسخره میکرد
اصلا ی احمقیه مامانم هرچی میگی خودشو میزنه به کوچه علی چپ ولی جاهای دیگه و موقه سیاست بازی هاش مخش عین ساعت کارمیکنه
جرعت نمیکنمازدواج کنمچطور اینو به کسی معرفی کنم هرجا میریم مسخره ش میکنن
به همهالتماس میکنه رو میندازه اصلا ی وضعیه
موقه مارموز بازی خوب مخش کار میکنه ولی نوبت ما که میرسه میشه خنگ و هیچی نفهم