من که هرگز نمیبخشمش .
اینکه گفتم ازش پرستاری کردم
یه تصادف کرد وحشتناک
سرشو شکافته شد به بدترین شکل ممکن و موقت دوختن و دکترا مرخصش کردند گفتن ایشون میمیره
اما شوهرم بردش بهترین متخصص ها و خوب شد خداروشکر
خوب شد منم انصافا پرستار بی زبونی بودم و خیلی خداترس و از نظر تغذیه بهداشت و دارو ماساژ و...حسابی بهش رسیدم
یعنی اگه ببینیش از من جوون تره
همسایه اونجا بهم میگفتن تو مادرشوهر اونی
خیلی به ظاهرش میرسید
اهل دعا و رمال بود خیلی زیااااد
گفت دعانویس بهم گفت ۱۰۰ سال عمر میکنی
نمیدونم میخاست من حرص بده یا چی