من پیش دایی پدر شوهرم کار میکنم
پدر شوهرم تو کارخونست تو قزوین
من دفتر مرکزی تهران منشی ام
انقد زنگ میزنن و سرم شلوغه از طرفی ام تلفن صداش زیاد قوی نمیاد
زنک زد با مالی کار داشت
حرف زدیم گفت آقای فلانی هست؟ گفتم شما
گفت نشناختی؟
گفتم مهندس بخیتاری؟
بعد گفت رضوانی ام
انقد خجالت کشیدم
گفتم آها ببخشید این تلفن صداش ضعیفه
خیلی اعصابم خورده گند زدم