2777
2789
عنوان

confession

16 بازدید | 0 پست

اعتراف میکنم حس بچه ای رو دارم که داره توی ساحل بازی میکنه ، داره قلعه شنی میسازه .. ستون هاش ، پرچم هاش ، پنجره هاش ؛ دونه دونه درستشون میکنم .. ولی هر دفعه یکی بهش لگد میزنه و از هم میپاشه . اعتراف میکنم من همون بچه ایم که داره کنار قلعه شنیش گریه میکنه ؛ اعتراف میکنم دیگه از ساختن قلعه های شنی خسته شدم ؛ اعتراف میکنم که بابت خراب شدنشون یه معذرت خواهیِ بزرگ نیاز دارم ؛ اعتراف میکنم ته دلم همیشه آرزو داشتم تهش قلعه قشنگ از آب در بیاد ولی در نیومد .. :)


پ.ن: نیازمند دریافت انرژی های مثبت شما 🥺🤍

دیشب به محاسبه ی دارایی‌ام از اندوه‌ها مشغول بودم و باید بگویم این مقدار نمی‌تواند ناشی از سال‌های بزرگسالی و عقلانیت باشد، احتمالا من از گهواره مشغول جمع آوری اندوه بوده‌ام."

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792