شوهرم رفته پیش مادرشوهرم از من گله کرده ایشونم اومده کلی نصیحت میکنه

شما که از خونواده شوهر ناراضی نیستی، پدر هم که داره.... نگرانی نداره. اگه پسرت خیلی کوچیکه میگن باید پیش شما بمونه ولی حضانت و هزینش با پدرشه. 

نگران نباش .

بخدا هیچکس مثل عمه من نیست 

شوهرش بهش خیانت میکنه جلوی چشمش 

یه قرون پول هم نداره و عمم خودش دست و پا میزنه و کار میکنه تا پول دربیاره  کلی هم مریض میشه ۳۵ سالش هم بیشتر نیست  دوتا بچه داره که این همه زحمتشون رو کشیده ولی دوتاشون رفتن خونه مادربزرگشون 

هر سال اجاره نیشینی و کلی بدختی داره انقد دبه ترشی ۵۰ کیلویی جا به جا کرد تا نافش پاره شد و حالا سالی دوبار بایر عمل جراحی که مثل سزارینه بکنه ولی کم نمیاره هرچی عمو هام بهش میگن بیا طلاقتو بگیریم میگه نه 

عمم تو خونش مثل یه ستون همه چیزو تحمل میکنه تا زندگیش خراب نشه 

خوشگل خانوم زندگی هایی هستن که زندگی شما در مقابلش مثل بهشته پس حتما همه تلاشت رو بکن تا زندگیتو سر پا نگه داری  

آفرین دختر خوب ، اصلا کم نیار زندگیت و بساز ، ما خانمها خیلی قوی هستیم 

خواهرانه بگم چوبشو میخوری الان چون دور و ورت میپلکه ناز می‌کنی وقتی محبت نداد و رفت با یکی دیگه ببخشید به موس موس میفتی الان هوا برد داشته تا آخر همینجوری دنبال سرت میدوعه و خاطرتو میخواد راحت گفتم بفهمی چون مشابهشو داریم از یک جایی ب بعد مرده کشید کنار زنده هی دنبالش می‌دوعه 

مسلما مادری که فکرش رابطه ی پسرشه، خودش با شوهرش رابطه خوبی نداره برا همین حساسه و تو شورت دیگران سرک میکشه

پدرت به اجبارداره چرا تلافیش روسر شوهرت درمیاری

عزیزم قیافه شوهرت خیلی زشته؟

مرد ۱۲ سال بزرگتر بره به جهنم. خوبه خیانت کنه در عوض خانم بتونه طلاق بگیره

الان همه ی جوونا که ریختن تو خیابون عرضه ی زندگی چرخوندن و متعهد بودن دارن؟؟ اگه دارن پس چرا وضع جامعه اینه؟؟ یه مردی هم که پیدا میشه وفادار و متعهد و مهربونه بهش میگن بابابزرگ!! حتما باید خیانت کنه که جذاب باشه؟؟!!!

اسی

منم شوهرمو دوست نداشتم به اجبار مادرم ازدواج کردم نه اینکه چاقو بزاره رو گلوم ولی با حرفاش با کنایه هاش مجبور شدن ازدواجی کنم که باب میلم نبود

شوهرم عاشقم بود دیوونه ام بود از شدت خواستن اشکش در میومد اما من سرد بودم بهش میگفتم نمیخوامت دوست ندارم طلاق میخوام اون التماسم میکرد من نمیتونستم بپذیرمش اما خودم میدونستم که طلاق نمیگیرم جایی هم برا برگشت ندارم احساس میکنم از بس بهم محبت میکرد و التماس منم خودخواه تر شده بودم اون ۷ سال از من بزرگتر و جا افتاده تر بود من بچه بودمو دنبال عشق های زودگذر اون درونگرا بود و من برونگرا عاشق شر و شور بودم تا اینکه سنم رفت بالا و از تاب و تب جوونی افتادم

الان ۱۷ سال از اون روزا میگذره   ۲ تا بچه دارم الان من  عاشقش شدم اما اون محلم نمیزاره یعنی دلم برا اون محبتاش تنگ شده الان باید ازش محبت گدایی کنم

عزیزم تو الان سنت کمه بزرگتر که بشی تازه میفهمی چه جواهری داری 

شوهر من از اول فقیر بود و الانم هست خیلی سختی کشیدم ولی تو سختی و بی پولی نکشیدی ببینی چه دردی داره

اینجا ۹۰درصدشون درکت نمیکنن اغلب از شوهر بیمحبتی و خساست و کتک دیدن. الان ب شما توهین میکنن 

مگه رابطه غیر نرمال دارید ؟یا تو رابطه اذیتتون میکنن؟یا مثلا ببخشید فقط به خودش فکر میکنه و رضایت شما واسش مهم نیست ؟آخه اصل مشکلتون انگاری رابطه هست ،بهمین خاطر میپرسم، گفتم ساید رابطه ی نامتعارف و نادرست دارن باهاتون ؟