2777
2789

همچی از ۱۳ سالگی شروع شد

داشتم ریاضی می‌خوندم امتحان نوبت اول داشتم یهو سر کله خواستگار پیدا شد 

کلی گریه و التماس که تو رو خدا من هنوز کوچیکم مشاور مدرسه گفت ازدواج نکن پشیمون میشی 

ولی نزاشتن و به زور شوهرم دادن


الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شوهرم اولش خوب بود اون کاری کرد که از همه فاصله بگیرم ۲ سال بعد عقد عروسی گرفتن تو سن ۱۵ رفتم خونه خودم

هیچی بلد نبودم هروز مهمون داشتم حتی تو اون سن تازه فهمیدم رابطه چیه ولی اینقدر ترس داشتم که نمیزاستم نزدیکم بشه


لایکم کنید

قصه زندگی و ازدواجمو بخون و بهم کمک کن...دوستت داشتم و دارم...                                                                         خدای من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم... 

تو ۱۵ سالگی ۲ بار کتک خوردم از شوهرم و رفتم خونه بابام اونجا ۱ هفته موندم منو باز برگردونن بهشون میگفتم من میرم سرکار یا خودم گم و گور میکنم فقط پشتم باشین طلاق بگیرم 

گفتن ازدواج فامیلیه نه ابرومون میره چند روز دیگه برای خواهر و برادرات بد میشه

نزاشتن طلاق بگیرم تصمیم گرفتم زندگیم بسازم 

شوهرم سیگار می‌کشید اذیت میشدم چندبار بهش گفتم ترک کن ولی هنوزم می‌کشه اما فکر می‌کنه من خبر ندارم

کلاس نهم بودم امتحان ها نهایی و فشار متاهلی روی دوشم خیلی سختم بود اینقدر لاغر شدم که لب به چیزی نمی‌زدم

سوختم و زندگی کردم ولی هیچ وقت دلم رو پیش کسی باز نکردم شما اولین نفری هستید که دارم درد دل میکنم

تا اینکه ۱۷ سالم شد و از شوهرم خواستم یکم بهم محبت کنه ولی دست رد زد

دخترای هم سن سال من دارن عروسک بازی میکنن یا همیشه بیرونن من حتی بیرون میرم باید کلی بهانه جور کنم 


اسی معذرت میخوام وسط تاپیکت

باردارم ۳۵ هفته 

امپول بتامتازون زدم

دکتر گفته بود حرکات جنین کم میشه دو سه روز که شده 


ولی به طرز عجیبی درد شدید کشاله ران چپ و کمردرد شدید سمت راستم که دو ماهه باهاش درگیرم، خوب شده


خیلی استرس گرفتم خوابم نمیبره 


کسی میدونه علتشو؟ 😕

فقط 4 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

دیشب دیدم شوهرم داره عکسش رو واسه کسی می‌فرسته بهش گفتم این کیه چت میکنی گفت به تو ربطی ندارد

گفتم خودت داری زندگی خراب میکنی التماسش کردم که نکن

از دیشب تو اتاق دارم گریه می‌کنم ۱ ساعت دیگه باید برم مدرسه داغون داغونم شوهرم ساعت ۳ بلند شد رفت سرکار بدون اینکه بهم توجه کنه

میخام فقط بمیرم نه کسیو دارم نه پناهی

دعا کنید زودتر بمیرم فقط بغض داره خفم می‌کنه نمیتونم نفس بکشم تخت خیس خیسه💔😭

سوختم و زندگی کردم ولی هیچ وقت دلم رو پیش کسی باز نکردم شما اولین نفری هستید که دارم درد دل میکنمتا ...

متاسفم برای رنج هایی که توی سن کم متحمل شدی

این وسط اصلا اصراری برای بارداری نکرد؟ اصلا رابطه داشتین؟ 

فقط 4 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز