سلام همسرم پزشک به شدت عاشق منه
به خاطر تفاوت مذهبی خیلی سخت به هم رسیدیم
خودم هم درسم ادامه دادم یکی از شاخه های مهندسی دارم دکتری میخونم کارمند هستم و درامدم نصف همسرمه
فروردین امسال من متوجه خیانت حدودا ۲ ماهه شوهرم شدم
اونم خودش با گریه برام تعریف کرد خیلی سخت و با حق طلاق و زدن خونه و ماشین به نامم رضایت دادم که سر زندگیم بمونم و طلاق نگیرم ازش
یکی دو مورد دیگه هم بود که البته حالت پاپوش بود و ثابت نشد بهم چون طرف برای اخاذی میگفت و اسم تماس با پلیس اوردیم دختر خانم رفت.
من الان هرکار میکنم هیچ اعتمادی نسبت به شوهرم ندارم سر هر بحث کوچیک دلم میخواد ازش جدا بشم و همش به خیانتش فکر میکنم
و اینکه مشکل باروری هم داریم توی این دو سال بچه دار نشدیم و ازمایش همسرم خوب نبود اما همش طفره میره و من مدام بابت این توی فکرم امشب هم دعوا کردیم و گفت شایدم خودت بچه دار نمیشی با ای وی اف یا ای یو ای که باید میشدیم اونم یعنی نشد حتما خودت هم مشکلی داری
منم زدم به سیم اخر هرچی تونستم بهش گفتم خیانت هاش به روش اوردم چند تا ظرف شکستم موقعی داشت منو میکرفت دستشم برید شیشه ها رو جمع کرد و منم اومدم توی اتاق بیرون نزفنم تا الان حالم خیلی بده حس میکنم هیچوقت نمیتونم ببخشمش
اگه شما بودید طلاق میکرفتید؟