واقعا افسرده شده بودم از حرفاش مدام میگ خاک تو سرمون بدبختیم تمام همسن سالمون ازدواج کردن منو تو فقط بدبختیم موندیم حالا من چقدررر خواستکار دارم خودشم میدونه یا با حالت کنایه و طعنه صحبت میکنا باهام خودش یبار طلاق گرفته دو سه سال از مک بزرگتره من ۲۲ سالمه واقعا روانیم کرده بود از بس از عروس شدن و شوهر گفت
چه بیچاره بوده
اصلا دوست فایده ای نداره
یه موقع هایی فقط برای رفع حوصله سر بری به کار میاد
همه به وقتش خودشونو نشون میدن
دوستی که به ضررته رو باش خدافظی کن
از کجا دوستی باهاش
بهترین کار کردی این چه دوستی اخه
بخدا یبار گف به اکسم برگشتم نظرت چیه گفتم تو ک واسه سرگرمی باهاشی نکن خوب نی مث عقده ای ها گف پس اکس تو خوب بود فلان و فلان یا مدام از عروس شدن میگ تمام آرزوش همینه با اینکا یبارم ازدواج کرده ولی میگ من و تو جفتمون بدبختیم به مک چیکار داره خیلی بدم اومد
داشته درد ودل میکرده برا تو ازدواج الان دغدغه نیست برا اون دغدغه هست تو هم میگفتی به وقتش نوبت ما همـ میرسه نگران نباش دلداری میخواسته
دقیقا تو شرایط تو بودم و قطع رابطه کردم
دوست من برای اینکه حس بدشو با من تقسیم اینکارو میکرد
دائم میگفت وای ما چه زشتیم،کی ما رو میگیره، ما چه بدبختیم
در صورتی که من تو شرایط اون نبودم اصلا نمیدونم کور بود یا خودشو میزد به نفهمی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
