بسیاااار دهن بین هستش اول ها خانواده اش پٌرش میکردن وقتی فهمید خیرش رو نمیخوان ول کرد الان چسبیده به دوستاش اینا از اونم بدتر..
حالا چجوریه(بسیااااار بددهن و فحاش دعوایی شکاک..) همون تو نامزدی فهمیدم اشتباه کردم ولی بخاطر آینده خودم ترسیدم و بخاطر غصه پدر و مادرم و..ادامه دادم اوایل پشتش بودم چجوری؟فقط از لحاظ مالی بخوام بگم دستش تنگ بود طلایی چیزی داشتم میدادم بهش و..اینم پولی دستش میومد بجای خرید طلاهای من ماشین عوض میکرد موتور عوض میکرد به اسم خودش و دوباره میرفتیم زیر بار بدهی و فشار عصبی آقا که چی؟! پول ندارم و یه مدت بساز و تا عید وضعمون خوب نیست و... ده سال به همین منوال گذشت خونه زمین به اسم خودش و فشارهاش برای ما ..من هم این اواخر خرج میکردم هر چی دوست داشتم میخریدم که از اونور لااقل هم جبران کنم هم این دو روز زندگی اعصابم بکشه باهاش زندگی کنم ..دوباره این دوستاش نشستن زیر پاش چرا انقدر پول میدی به زنت و.. اینم زبونش دراز که من پرروت کردم و الان دوباره هر چی پس انداز داشت که از وام بود داد ماشین گرفت و دوباره بدهی و قسط و بی پولی ... حالم از خودش و خانواده مثل خودش و دوستاش بهم میخوره..آدمی که به بلوغ فکری نرسیده که دیگران براش تصمیم بگیرن واقعا نباید ازدواج کنه که یکی دیکه رو هم بدبخت کنه..یجورایی میدونه بخاطر بچه ها باهاش میسازم ولی افسرده عصبی شدم
ماهی جقدر مگه پول میدادباز الهی شکر پیشرفت میکرده ماشین و موتور میخریده و عوص میکرده
اینکه پیشرفت کنه درست ولی مشکلم اینه تویی که داری به آرزوها و خواسته های خودت فکر میکنی و بخاطرش پا رو خواسته های زن و بچه ات میذاری وقتی دستت به دهن ات رسید لااقل براشون جبران کن نه اینکه دوباره بری سراغ ارزوی بعدی خودت ..بابا ما هم دل داریم بخدا
شوهر من هیچی نداشت. چقدر زحمت کشیدم. طلا جمع کردم. برای هر گرمش اشک من رو درمیاورد تا بگیره. بعد سر خرید خونه فروختیم. الان میگه تو منو مجبور کردی طلاها رو بفروشم. این خونه بیخود رو بگیرم. اگه طلاها مونده بود الان که گرون شده بود بهترش رو میگرفتم. یعنی سرکوفت هم بهم میزنه بخاطر خونه ایی که صاحب شده
شوهره منم برای خریدای خونه وخریدای من بشدت خسیس بازی درمیاره.منم چون واقعا زن اسراف کنی نیستم واحتیاجاته مهممو میخوام بگیرم ازکارتش پول میزنم کارته خودم اونم نمیفهمه چون برنامه ۳تاکارتش توگوشیه منه پیاماشم برای خودم میاد واینکه اونقدری خرج نمیکنم که به چشم بیاد
توی یکماه اخیر بانادونی وبی فکری معامله ای انجام داد که ۴۰۰میلیون پولمون رفت حالا غصه واعصاب خوردیشوبرای من آورده
منم میگم دیگی که برای من نجوشه میخوام سره سگ توش بجوشه
خواهم که به خلوتکده ای ازهمه دور...من باشمو...من باشمو...من باشمو...من....