بچه ها من حدود 1 سال خورده ایی پیش
از یه پسره خوشم میومد
بعد خدایی من آدم پسر باز اینا نیستم
فقط خوشم میومد ازش(دوران خریت هام)
بعد من اسکل شدم میرفتم به پسره پیام میدادم خودمم معرفی نمیکردم مزاحم میشدم
این پسره پیگیر شد در اورد من کیم
بعد رفت به پسر خالم پسر داییم گفت
اینا منو خونه مادربزرگم گیر آوردن
بهم گفتن
اینم بگم پسر خالم یکسال ازم بزرگتره
پسر داییم 2 سال
بعد من یعنی قلبم رفت تو دهنم
حالا اینا اسکرین شات های پیام بهم نشون دادن
بعد خلاصه این اذیت ها گذشت
که بعد چندین ماه فامیلمون دختره منو تو یه گروه چت عضو کرد
من اول لفت دادم گفتم به چنین گروههایی علاقه ندارم
ولی وقتی باز عضوم کرد دیگه موندم
اونجا از عضا این پسره کراشم هم عضو بود
اونجا من اسکل من جو گرفت به پسره تیکه انداختم بعد اینم جوابم زیاد نداد
ولی رفت به پسر خالم گفت ،من اسکل تو گروهه هم آدرس دادم میشم دختر خاله فلانی
تو اون گروه پسر خاله فامیلمون هم بود که از من خوشش میومد
حالا من که از گروه رفتم این هی بهم پیام میداد هر 2 ساعت حالم میپرسید
خلاصه فرداش دیدم پسر خالم برام زنگ زد ،گفتم داستان چیه؟گفت فلانی میگفت دختر خالت به من فوش داد ...این شارژ پولیش تموم شد.بعد بهم پیامک داد زنگ بزن
منم دیگه بهش زنگ نزدم بلاکش کردم.
این ماجرا بود تا اینکه من عید رفتم شهر مادرم اینا
اونجا پسر خالم پسر داییم از هر فرصتی استفاده میکردن که منو گیر بیارن اذیتم کنن بهم هی بگن
اخر هم که اومدم شهر خودم پسر خالمم منو دیگه ندید بعدش بعد یه مدت پسر خالم زنگ زد به مادرم قضیه بهش گفت
مامانم که قضیه گفت من اب شدم از خجالت
خلاصه یکم نصیحتم کرد گفت دیگه تکرار نکن...گذشت
من دیگه شهر مادریم هم نرفت تا الان
الان هم به یه سری دلایلی اومدم و پیش عمه مجردم زندگی میکنم بخاطر مدرسه
امشب باز دیدم یه تماس بی پاسخ دارم ،زنگ زدم ،حس کردم یه لحظه صدای پسر خالم بود،دقیق نفهمیدم چون سریع تلفن قطع کردم .
دیگه وافعا خسته شدم ،منم بچه بودم یه خطایی کردم.اینم منو ول نمیکنه.
بخدا قسم تو شهر مادریم که الان برای درس اومدم فامیلامون همه اینجا هستن،اصلا بعضی هم سن هام یه کارایی میکنن که
حالا اینا یه قضیه به این کوچکی منو دارن هی بزرگ میکنن
راستی یادم رفت بگم،من یه دختر خاله دارم 2 سال ازم کوچکتره،باهام خیلی صمیمی هستیم،این تو پیدا کردن ایدی پسره کمکم کرد،ولی تا قضیه پسر خالم فهمید خودش کشید غقب،حتی وقتی پسر خالم به مامانم اینم گفت
دختر خالم گفت من از قضیه خبر ندارم...
ببخشید یکم زیاد شد. اگه میتونید کمکم کنید چطور این سری رفتار کنم