2777
2789

همه دوربریاشون ازدواج کردن اینا کلا نا امید افسرده از خونه بیرون نمیان فقط بلدن همو بزنن تا حد مرگ مادرمم معتاد به قرص ترمادون ناس و همچین آشغال هایه و وقتی پدرم ب با خستگی تمام میاد خونه مادرم چرت میزنه و هزیون میگه پدرم از سه صبح میره بیابون تا دقیقا 8/9شب 

و وقتی مادرمو میبینه بهم میریزه مادرم بهش میگه قرص نمیخوره و بخاطر دیسک کمره اونم باور میکنه ولی من قرصا رو خودم چندین بار دیدم 

میدونم اگه خواهرام ازدواج کنن میتونم مادرمو ترک بدم و پدرمم دیگه بیابون نمیره خودم ازدواج کردم 

چند وقت پیش به ی حام اقایی زنگ زدم گفت بخت خواهراتو بستن و 500پول بفرست باز کنم اما مادرم نمیده و هر چی پول پدرمه میده چیپس و پفک و قرص و ناس و کیک وزنش رفته روی 100 کیلو 

نمی دونم دیگه چیکار کنم من کاری از دست منم برنمیاد فقط حرص و جوش حرص و جوش

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

وقتی مامانت اینطوریه معلومه که خواهرات نمیتونن مورد مناسب پیدا کنن ازدواج کنن اصلا ربطی به بستن بخت نداره ازدواج خانواده مناسب میخواد

من اینجا حقیقت رو میگم نه چیزی که دوست داری بشنوی  درخواست دوستی به هیچ وجه پذیرفته نمیشود حتی شما دوست عزیز 

😕چقد شرایط سختیه چن سالشونه خواهرات؟؟؟

پدرم چوپانه دیگه هم پیر شده مگه چندسال دیگه میتونه بره 

با ی پول بخور نمیر

خودم جای دیگه هستم و باردارم و با مادرشوهرم زندگی میکنم 

بیچاره پدرم انقدر دلم براش میسوزه که حد نداره اون روز میگفت شیلنگ گاز باز میزارم همه بمیرن 

حداقل اگع ی پسر داشت شاید اینطوری نمیشد


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز