انقدی که اونجاهست خونه خودمون نیست..کارش آزاده..بیکارکه میشه بدوبدو میره اونجا..هرموقع ام زنگ میزنم میگ خونه شمام..تازه رسیدم وفلان..یوقتا ناهارم اونجامیخوره..بااینکه من ناهارگذاشتم منتظرآقام که بیاد بخوریم اونوقت میگ کوفت کردم..چندین بار بحث ودعواداشتیم سراین..گفتم باخودم باید بری وبیای..درصورتی که خونه مادرش هم نزدیک خونه مادرمنه ولی خیلی کم میره اونجا..شایدچون بابام هست وباهم حرف میزنن میره اونجا..خونه مادرش کسی نیست جز مادرش..الانم زنگ زدم میگ اونجام گمونم ناهارم خورده..کاردبزنی خونم درنمیاد..چیکارکنم بنظرتون؟
چه عجیب،شوهرت باید اسمش تو گینس ثبت شه
چه بامزه 😅
حتما اونجا بهش خوش میگذره و احترامش دارن
ما مردها گرفتاری شدیم...
نریم یه حرفیه بریم یه حرفیه
چیکارش داری خب ای بابا
همه مینالن چرا شوهرمون میره خونه مادرش شما مینالی که چرا شوهرت با خانواده تو راحت تره
خوش به حالت خیلی خوبه که چرا ناراحتی میبینی این طوره بهتر توهم برو خونه مامانت از خدات باشه دختر
پدر مادرت نظرشون چیه،؟
این دیگه نادر بود همه می‌نالند چرا میره خونه مامان خودش شما دیگه ازاونطرف بوم افتاده. حرف بزن بگو زشته دم به دقیقه بری
اخی چه خوش قلب ،بر عکس شوهر من انقدر بد دل
چه خوب ک با خانوادتون اشتی کرد
🤔🤔🤔
این دیگه جدید بود واقعا .
یاد اون فیلم کره ایه افتادم که طرف زنش می خواست طلاق بگیره ، بعد مرده بهش میگفت باشه برو طلاق بگیر ولی بدون بعدش من میرم با بابات زندگی میکنم . چون میتونم دوری تو رو تحمل کنم ولی دوری بابات رو اصلا 😂😂😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
