2777
2789

شوهرم استانی دیگه هست که قراره من اونجا دانشجو بشم عقدیم دوست بودیم قبلش رابطمون لانگ بود

حالا همسرم میخاد خونه بخره تو همون شهر خانواده همسرم روستا هستند و اونقد سنتی آن که میگن دختر و پسر حتا عقد باشن تا قبل از عروسی نباید تنها پیش هم باشند و همسرم اولین کسی بود تو طایفشون که غیر سنتی زن گرفت 

حالا من همسرم گفت خوابگاه نگیر میخام خونه بخرم به هیچ کسی نمیگم خریدم آذرس هم نمیدم چون ایشون هم دانشجو هستن گفت میگم که منم خوابگاه هم 

میخایم بریم خونمون زندگی کنیم تا دوسال دیگه عروسی بگیریم چون واقن شرایطش رو نداریم من که از عروسی گرفتن خوشم نمیاد اصلننن چون دوست ندارم حتا یکی از فامیلامون و ببینم بنظرتون بمونیم تا دوسال دیگه جشن عروسی بگیریم یا بریم سر خونه زندگیمون واقن موندم سر دوراهی باهم زندگی کنیم تا دوسال دیگه بالاخره متوجه میشن اصن دوس ندارم بدونن



بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

کارم خانواده شوهرت نیستا ولی بزار تا روز عروسیت باکره بمونی


اینو میگم‌چون منم مثل تو بودم دقیقا عین تو

خانواده شوهرم روستا

منو شوهرم دانشجو

یعنی شرایطت مثل منه

شوهرتو بزار تشنه

اینو خاهرانه گفتم


نمیدونم چی درسته چی غلط ولی من بودم میرفتم خوابگاه 

چون شما بری باهاش زندگی کنی دیگع انگار ازدواج کردی و تلاشی برای عروسی گرفتن نمیکنه

بنظر من اشتباهه رفتن و موندن پیشش

خدایا لطفا مامان بابام دلشون شاد باشه و همیشه چشماشونو ببوسم🫀❤️

نمیدونم چی درسته چی غلط ولی من بودم میرفتم خوابگاه چون شما بری باهاش زندگی کنی دیگع انگار ازدواج کرد ...

بنده خدا خیلی داره تلاش می‌کنه برا هزینه عروسی اصن اینطور نیست می‌گفت دوست ندارم تو دلت بمونه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792