🥲🥲🥲🥲🥲
شاید خیلی بدتر از اینا پیش اومده باشه ها آدمم فراموش کنه اصن
ولی اون شب و اون روز صبح بدجور دلم برای خودم سوخت
خیلی فشارم پایین بود مریض بودم شوهرم درک نمیکرد بداخلاقی میکرد
سره گیج بازیش کلیدو جا گزاشت
به جای این ک برم خونه خودم ارامش داشته باشم
منو برد مهمون خونه تازه عروسی ک مادرشوهرشم راه نمیداد چ برسه دایی و زندایی شوهرشو