ماجرا از این قراره که برادرم یکی دو روز هست که سرمایه سخت خورده.من دیروز فهمیدم هنوز خوب نشده و خوب چون کارمندان تا ۴ اداره بودم.بلافاصله که از سرکار اومدم واسش سوپ درست کردم و زنگ زدم چند دقیقه پیش که شامل نخوره تا براش ببرم.انگار خواب بوده و جواب نداد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تا صفحه چهار بیشتر نخوندم و ترجیح میدم نخونم بقیشو
معلوم نیست بعضی خانما چشونه،انگار فقط منتظر یه حرکت از جانب خانواده شوهرن دیگه اصلا نگاه نمیکنن ببینن خوبه یا بد فوری به رگبار میبندن،جمع کنید خودتونو
فقط 26 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤