من همون عروسی هستم که تا میرسم پامیشم کمک میکنم .
غذا و اشپزی با منه .ظرفا با منه .
همیشه تعریف میکنن ازم .اما دستم نمک نداره .
خونه میان بهترین اشپزی و پذیرایی اما سالی ۱بار دعوتم نمیکنن.
سلیطه نیستم .سوال شخصی نمیپرسم. کاری ب کسی ندارم
اما سالی ی بار ی دعوای شدید باهام میکنن بعد معذرت میخان و من هم مثل ساده ها میبخشمشون در ظاهر و رفت وامدمو حفظ میکنم
و الان بعد از گذشت چندین سال زندگی مشترک متنفرم از هرچی پدرشوهر ومادر شوهره .
خدا ازشون نگذره واگذار کردمشون ب خانم فاطمه ی زهرا
اگر واقعا خدایی هست وخدایی میکنه دل من اروم بگیره از دست این ظالما