تو کدوم عروسی

منم مثل شماهستم☹

الان من عروس اولم برا هیچکدوم از مراسم هام کاری نکردن و همه چیو شوهرم گرفته، ولی میدونم برا برادرشوهرم هرکاری میکنن از الان برا زن نداشته اش طلا میگیرن 

چجوری حسادتمو کم کنم

تبعیضشون رو به روشون بیارم اثر میکنه یا کلا بیخیال باشم

خیلی سخته .

من احساس پوچی میکنم احساس بی ارزشی .

برام ارزش قائل نمیشن .

برا هیچکدوم از عروسا ارزش قائل نیستن . فقط دخترا و دامادا اولویتن .

خداکنه تا اخر داماد بهشون محل بذاره محتاج عروس و پسر نشن .

واسه من فقط به یه برادرشوهروجاریم اهمیت میدن مثل سگ ازشون میترسن وجرات ندارن بهشون بگن بالاچشمتون ابرو منم بخدازیباهستم یه جوری رفتارمیکنن حس میکنم زشتم حس میکنم وجودندارم براشون باورکن من مهندسی خوندم مادرشوهرم جوری اعتمادبه نفس اموپودرکرده که حتی حرف زدن هم یادم رفته 

آخه خودم از الان تبعیض هارو میبینم تا میام به این شوهر ساده ام حالی کنم این باز بهشون سواری میده

میگه خانوادمه چیکار کنم

میگم اونا برا ما کاری نمیکنن تو هم نکن ولی نمیفهمه

اینم میبینه پدر مادرش فرق میذاره بین بچه هاش، چه برا خواهرش چه برادرش همه جوره خرج میکنن ولی برا ما کاری نمیکنن و بیخیالن باز میره پیششون، هر روز زنگ میزنن به هم، این زنگ میزنه خبر میگیره که همه خوبین و فلان، مادرشوهرم زنگ میزنه اولین سوالش اینه کجایین

اینهمه تبعیض رو میبینه منم رو مخش راه میرم میگم هیچی برامون نکردن تو هم کاری نکن کو گوش شنوا

اون لحظه میگه حق با توئه فرداش باز سواری میده

من هم تحصیلات دارم . همیشه مرتبم  از لحاظ ظاهری و اخلاقی قبولم دارن اما 

فقط وقت سختیا یاد ما میافتن 

اندازه ی خلال دندون ب پسرشون کمک نکردن ونمیکنن.

تولدا و مهمونی هاشو با دختراش میگیره 

اصلا پول قرض نمیدن بهمون اما برا بچه های دیگع نه اوضاع فرق میکنه 

شوهرم از همه بچه هاش سر ب راه تر واروم تره 

ب قول شما با سلیطه ها خیلی خوبن 

آره

خسته شدم از کارآگاه بازی

با هر کی حرف میزنم میگن خودش قراره سرش به سنگ بخوره فقط طول میکشه