بعد ۲ سال و چن ماه خیلی راحت تو روم وایساد گفت از زندگیم برو ...حالم خیلی بده بخاطر احساسم که زیر پا له شد غروری که هزار بار بخاطرش شکست 💔😔
من هیچ انتظاری ازش نداشتم تا جایی که میتونستم درکش میکردم و خیلی وقتا حتی نمیتونستم ولی براش وقت میزاشتم به حرفاش گوش میکردم این در حالی بود که حتی یکبار نفهمید حال دلم چطوریه بیشتر شبا با گریه خوابم برد حتی افسردگی گرفتم در حدی که بهم نامه بستری دادن...خیلی وقتا خواستم برم ولی چون حالش بد بود برگشتم کنارش ولی اون خیلی راحت بخاطر یکی دیگه از من گذشت منم یه هفته میشه بدون خدافظی اکانت و هر چیزی که داشتم رو پاک کردم الان بیو غمگین گذاشته دوستش دیشب پیام داد جواب ندادم ولی خیلی داغونم هزارتا حرف نگفته تو دلم دارم که باهاش بزنم هزارتا سوال ؟ ولی دیگه نمیخوام برگردم پیشش حتی الانم تو فکر اینم که اون ناراحت نباشه 😔😔این فقط ۱ درصد از چیزای بود که گفتم توروخدا بیاین بگین چکار کنم فراموش بشه ...کلی ازش شات دارم که بهم قول داده واسه همیشه کنارم بمونه حتی براش فرستادم چن بار ولی در جوابم گفت اون موقع بخاطر مصرف موادم بوده این حرفارو زدم سر خودم نبودم در حالیکه دروغ میگه حتی ۱ سال بعد مصرفم باز بهم قول داد ...الان که حالش با من خوب شد نجاتش دادم راحت گفت میخواد بره با یکی دیگه زندگیشو شروع کنه😔💔
