دوستم
من طبقه سوم خانه پدرهمسرم زندگی کردم
بسیارفرهیخته وبزرگواربودند،دخالت نمی کردند،بی دعوت نمی آمدند،ماننددوهمسایه غریبه بودیم ،امابه دلیل راحتی تمایل به مستقل شدن وتلاش برای خانه دارشدن کم می شود،راحت نمی توانی دوستان واعضای خانواده خودت رادعوت کنی ،به دلیل نزدیکی دربیماری ومشکلاتشان بارمسئولیت بیشتری نسبت به سایرفرزندان برعهده ی شماست و...
بهترین وزیباترین روزای زندگیم درآن واحدطبقه سوم بوداماهرگزبرای کسی توصیه نکردم .
تمام پیشرفتهای من وهمسرم بعدازمستقل شدن ازخانواده همسرم بودهرچنددوسال بیشترنبودامابه اندازه ی سالها ازپیشرفت بازماندیم .اگرمانده بودیم هرگزبه امروزنمی رسیدم .