یک روز عادی رفتم مدرسه وزنگ ریاضی بود نشستم سر کلاس و با رفیقم که خیلی سر درس باهم رقابت داریم شرط بستم سر سوالا را کی درست حل کرده جفتمون دانش آموز ممتاز کلاس هستیم حالا از اینها که بگذریم من هی واسش کری میخوندم و سوالا من درست بودن همش و قرارمون سر بستنی بود من سرکلاس هی بهش میگفتم دیدی ریدی که معلم از کوره در رفت ولی چون بهترین شاگردش بودم منو از کلاس اخراج نکرد ولی از بچه ها سوال کرد که منو بندازه بیرون که همه بچها جوری کشیدن زیرم که انگار لحظه انتقام را بازسازی کنن ولی جالبیش این بود که ما 34 نفر بودیم ولی 35 نفر بهم رای دادن و معلم جا مو عوض کرد و ولی منم با زبون اشتری به اون میفهموندم که خیلی ریدی که بله اینبار معلم منو انداخت بیرون واژ بیرون هم حواسشو پرت کردم تا جایی که رفتم دفتر مدیر