چهار شنبه قبلی تولد پدرم بود ۶ تا خواهر برادر هستیم گفتیم کادو پول بدیم که بریم براشون پرده بخریم برادرم به منو خواهرم گفت شما باهم برید برای خونه پدرمون پرده بخریم زن برادرم بهش بر خورد یه جوری به برادرم نگاه کرد که ما خواهرا متوجه شدیم خواهرم به دو تا زنداداشا گفت نه شما عروسا برید بخرید ما نمیتونیم در ضمن
خواهرم به زنداداش بزرگ گفت زنداداش این پرده آشپزخونه بابا اینا خوب نیست نور نمیاد بابام دوست نداره براشون تور بگیرید هم برای آشپزخونه و هم پذیرایی تور بگیرید چون که بابا این پرده رو دوست نداره میگه بندازید دور
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
حالا که رفتند خونه برادرم زنگ زده به خواهرم که چرا گفتی اینا وقت گذاشتند من تو راه بهشون گفتم من از شما معذرت میخوام شما ببخشید خواهرم نباید به شما اینجوری صحبت میکرد
به خواهرم ناسزا گفته آبجیم زنگ زد خونه ما گریه میکرد منم زنگ زدم داداشم گفتم بین ۳ تا خانم بوده تو چرا دخالت کردی خودشون با هم کنار میاند داداشم گفت من توراه ازشون عذر خواهی کردم گفتم خیلی اشتباه کردی با این حرفت اینارو طلبکار کردی چرا دخالت کردی