مادرم به خاطر فشار خون بستری شده بود من همراش بودم یه خانمی آوردن نزدیک دویست کیلو بود اصلا بنده خدا نمیتونست راه بره چپ و راست بهم دستور میداد از داخل یخچال براش خوراکی ببرم باورتون نمیشه یه نوشابه یکونیم لیتری رو یه جا میخورد چهل و پنج سال داشت مثل زنای هفتاد سال به نظر میومد همش به شوهرش زنگ میزد برام خوراکی فلان و فلان بیار شوهرش هرشب چندتا پلاستیک خوراکی میاورد در جا تموم میکرد من برای خودم سوسیس سرخ کردم با سیب زمینی بردم با یه نون سنگک بعد من یه مقدار خوردم بقیه شو گذاشتم رو میز بهم گفت نمیخوری گفتم نه دیگه سیر شدم گفت بده من بخورم من شاید یه سوم نون و خورده بودم بقیه رو دادم بهش با سوسیس ها چنان لقمه زد خورد قبلشم کلی خوراکی و غذای بیمارستان و خورده بود اصلا بنده خدا دست خودش نبود هستید بقیه رو تعریف کنم ؟
غول بده شاید
این بنده خدا مریضه دیگه
بیماری پرخوردی داره
اره بگو
از قبل تایپ میکردی حداقل
بنده خدا مطمئنا خودشم خیلی اذیت میشه
یه بار بهم گفت که بیا کمکم کن بیام پایین مامانم ترسید گفت نرو کمک بذار پرستار بیاد خدای نکرده بلایی سرت میاد پرستار صدا زدم گفت از لب تخت بگیر بیا رو واکر من نمیتونم کمکت کنم بهش گفتم عزیزم اسلیو معده کن گفت فقیریم پول نداریم با خودم گفتم فقط روزی یک ملیون خوراکی میاره شوهرش بعد فهمیدم شوهرش صاحب یک پاساژه تخت کناریش همراهش قایم میشد می‌گفت خستم کرده از بس دستور میده.. خداییش دلم خیلی می‌سوخت براش گفت حتی بچه دارم نشده هی سقط کرده رفتم سرویس بهداشتی شوهرش و دیدم داشت به پرستارا می‌گفت من هرچی میگم رژیم بگیر اسلیو کن نمیکنه همش زنگ میزنه خوراکی بیار میترسم سکته کنه بمیره این دست خودش نیست کمکش کنید توروخدا.. میترسم به خدا من هم اضافه وزن دارم همش ول میکنم 🥲
اون بنده خدارو قضاوت نمیکنم
به من ربطی نداره
سطح توقع شوهر من رو ببینید
من یه ذره شکم دارم دو تا بچه آوردم
شوهرم همه ش تو نت زن های قوی و ورزشکار رو نشونم میده میگه دوست دارم اینجوری باشه
توقع یه مثقال شکم از من نداره
خیلی سخته نمیشه به همین راحتی هم نیستا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
