خود زن و شوهر هیچ مشکلی با هم ندارن
فقط مادرشوهرم از جاری جدیدم خوشش نمیاد از همون اول هم مخالف بود ، این بنده خدا هر کار میکنه مادرشوهر محترم بد برداشت میکنه ، کیک و شیرینی میپزه میبره خونشون کلی حرف درمیاره که میخواد منو شوهرم رو مریض کنه بمیریم، براشون گل نرگس میورد یه زمانی مرتب میگفت این میخواد بچه منو به کشتن بده بچه گل سمی نرگس رو بخوره بمیره ، اخهٔ مگه بچه ۱۰ ساله الاغ و گوسفند هست عقلش نرسه ساقه نرگس رو بخوره!!!
رفته بود مسافرت مادرشوهرم ، منو جاریم برای پدرشوهر غذا میبردیم جاریم پیشنهاد داد بیا خونه رو تمیز کنیم بسابیم، گفتم من خونه خودم رو به زحمت تمیز میکنم بیخیال نمیخواد، دیگه جاریم رفته بود کل خونه رو سابیده بود، وقتی اومده بود مادرشوهرم ناراحت شده بود عروس میخواد به من بفهمونه کثیفی
خلاصه من اینا رو شانسی از زبون شوهرم شنیدم ، مگر نه اونا جلوی من نمیگن و مطمئن شدم حتما خیلی حرفا پشت من هم میزدن
خلاصه تازگی ها عجیب نمیتونن این دختر رو ببینن به شوهرم پیشنهاد داده بودن یک و پونصد بده ما خونه ای که دارین توش زندگی میکنین و به نام ماست( خودمون ساختیم به نام نزدن ، چون زمینش مال خودشون بود و خلف وعده کردن)رو بزنیم به نامتون ، شوهرم متوجه شده میخوان مهریه بنده خدا رو جور کنن ۱۴ هست