خدایا نمیتونم حتی ب زبون بیارمش
فقط ب مامانم گفتم
چند شب پیش مهمونی داشتیم شوهرم اومد تو اشپزخونه دیدم بازوهای جاریمو گرفت
جاریم زیر چشی منو نگاه کرد خودشو کشید عقب
از اول ازدواجمون مدام بابت هر کاری میگه به فلانی بگو باهات بیاد ( جاریم)
امشبم بیرون بودیم شوخی میکرد باهاش
جاریم برعکس من زبون بازه خیلی ارتباط داره با همه
مدام در حال اینور اونور رفتنه
من شخصیت ارومی دارم بیشتر خونم
اینم بگم وضعیت مالی پدر جاریم از خانواده من بهتره
ولی برادرشوهرم وضعیت مالی پایین تری از ما دارن
۲ تا هم بچه دارن
برای بار هزارم ترسم از ازدواج
ودلیل مجرد موندنم
ببینم عزیزم
همسرت معمولاً توی جمع هم رفتار های اینچنینی داره؟؟؟
چرا باید شوهرت دست جاریتو بگیره ؟ نریدی ب هیکلش شوهرت ؟
درک نمیکنم رابطه شوهر با جاری رو
دیگه آدم یه چیزایی میبینه که به چشمای خودش هم شک می‌کنه
به همسرت تذکر بده
وای🤦🏻♀️
چقد چندش
چرا باید بازوشو بگیره
اگه من بودم اونجا رو هوا میبردم😬
گرفتن بازوشون کار خوبی نبوده ، چه در حضور شما و چه بدون حضور ، بیشتر در مورد رفتاراشون دقت کنید و در صورت تکرار به شوهرتون تذکر بدین
رابطه ی جاریت و شوهرت رو نمیتونم به وضع مالی که گفتی ربط بدم
به شوهرت اعتراض کن بابت رفتارش
تو این زمونه نه از مردش وفا هست و نه میشه رو هم جنس هامون اعتماد کرد دل بزن به دریا بگو دیدم چیکار کردی دلم نمیخاد با فلانی صمیمی بشی
