از پزشکی بدم میاد
شاید اگه امسال کنکور نمی‌دادم و با اکسم مهاجرت میکردم الان با هم بودیم
من خودم کات کردم
ولی راستش رو بگم نمیدونم اون منو دوست نداشت یا من غرورش رو شکستم
اون مهاجرت کرد
ولی من اگه تصمیمم به کنکور ایران نبود الان با هم بودیم
خدایا ناشکری نمیکنم
ممنونم ازت
ولی بخدا دارم دق میکنم از نارحتی اش
فک میکردم اگه پزشکی قبول شم خوشحال ترین آدم میشم
25 سالمه
گفتم که بدونید بچه نیستم
چی شد مگه؟
خوشحال ترین میشی
صبور باش
به‌عنوان کسی که خودش عاشق مهاجرته و هر کاری میکنه واسه مهاجرت میخوام بگم حس خوبی ندارم نمیدونم ولی این نظر منه حس میکنم بعدشم اگه رابطتون پایدار میموند یه اتفاقی می‌افتاد اون یه بهونه ای میاورد
حق داشتی توام
ولی درکل به پسرا اعتمادی نیست یهو دیدی سر هیچی گذاشت رفت بدون هیچی بدون هیچ توضیحی ....
وابسته ای
منم قبلا خیلییی وابسته بودم در حدی که یه روز مامانمو نمیدیدم زمین و زمانو بهم میریختم گذشت گذشت اینقد اتفاقای بد و خوب برام افتاد .... کلا یهو عوض شدم
یه ادم دیگه شدم نمیدونم چی میخوام دارم چیکار میکنم با زندگیم راهم درسته غلطه تا کجا درسته ....
دقیقا منم همینجوری بودم اولش که کات کردم گفتم بابا چه ادم تاکسیکی بود بعدش کم کم یکم که گذشت دیدم رسما نصف زندگیمو گرفته بود باهاش حرف میزدم و....
دلم تنگ شد ولی دوباره یکم بعدش به این نتیجه رسیدم که درست بود هر چی بود درست بود اون موقع تصمیم درستی بود شاید اگه یه تایم دیگه با هم بودیم میتونستیم بازم با هم باشیم ولی اونموقع نه نمیشد
