یه عده همچین میگن نههههه ما پدر و مادرمونو نمیذاریم خانه سالمندان انگار اونجا ملتو شکنجه میکنن
وقتی یه خانمی همسرش فوت کرده یا اصلأ در قید حیاته فرقی نداره و نتونستن یه سرپناه داشته باشن چرا باید برن آوار بشن رو زندگی پسر و عروس و دختر و داماد ؟ ۹۹ درصد هم میگن باید مارو پسرمون نگه داره ، چرا آخه؟ خب چی میشه برن پیش کسایی که همسن خودشونن گپ بزنن و دارو هاشونو سر وقت بهشون بدن و بدون منت زندگی کنن
من از همینجا اعلام میکنم اگه یه روز ازدواج کردم و شرایط جوری بود که همسرم نتونست برام سرپناه تهیه کنه خودم با پای خودم میرم خانه سالمندان ، من نمیتونم برم سربار بچه هام بشم که هر هفته به جون هم بیفتن که کی چند روز منو نگه داره ، یه نون منت دار هم بندازن جلوم نتونم با خیال راحت بخورم ، علاوه بر اون تو اون سن دوست دارم برم با همسن و سالای خودم حرف بزنم و وقت بگذرونم
یه عده فکر میکنن وقتی کسی رفته خانه سالمندان بچه هاش گناه کبیره کردن که گذاشتن برن اونجا
بخدا یه نفرو میشناسم بنده خدا تازه عروسه پدرشوهرش فوت کرده شوهرش رفته مادرشو آورده که بمونه پیش اونا ، عروسه میگه وقتایی که حوصله خودمم ندارم مادرشوهرم زنگ میزنه دخترا و پسراشو میریزه اینجا تا مثلاً دلتنگیش رفع بشه و در نهایت این منم که پذیرایی میکنم غذا درست میکنم میشورم میسابم آخرشم به یه بهونه باهام قهر میکنه
میگه خدا شاهده آرزو میکنم بمیره راحت بشم ، خب این الان چه ارزشی داره طرف رفته آویزون عروس شده اونم آرزوی مرگشو داره که البته حق هم داره