مادرشوهرم خیلی دخالت میکرد پشت سرم شوهرمو از من و خانوادم پر میکرد مثلا میگفت رفت آمدی نیستن و کلا پشت سرمون حرف میبرد بهش حرفای الکیا بهانه و ایرادات الکی باورتون میشه الکی پیش شوهرم خودشو میزد ب مظلومیت میگفت عروسم ب من نمیگه مامان حسرت ب دلم مونده😐😐آخه کی تو عقد سریع میاد میگ مامان مگ فیلم هندیه !!!بعدم مادرشوهرم بهم حتی ی عزیزم هم نمیگفت اسممو بدون هیچ جانی چیزی صدا میزد من چجوری میگفتم مامان آخه
کلا ب رفت آمد ما خیلی گیر داده بودن ک با کسی رفت اومد نمیکنیم چون ما تو شهر غریبیم و کسیو نداریم اینجا فقط دوستای خانوادگی داریم و عمم اینا ک حرف میزنیم اما رفت آمد نه بنا ب دلایلی اما اونا فامیل زیاد دارن اینجا و رفت آمد میکنن خود مادرشم با خاهرشوهرش رفت آمد نمیکنه قهرن اما از ما ایراد میگرفت
خلاصه ک مادرشوهرم خیلی آزار میداد یبار نشستم باهاش مهربون حرف زدم من همیشه احترامش میآوردم اصلا جواب تیک کنایه هاشو نمیدادم
بهش گفتم شما دوس ندارین من و پسرتون خوشبخت بشیم مارو ببینین کیف کنین پ این حرفا گفت نخام خوشبختی پسرم ببینم باید کیو ببینم
بعد گقتم فلانی یعنی شوهرم گناه داره فکرش درگیر میشه ما خودمون با هم هیچ مشکلی نداریم من فقط از ی سری رفتارا و حرفای شما ناراحت میشم اگ اینا هم حل بشه شوهرمم ب آرامش میرسه بعدم گفتم ما ی عمر قراره کنتر هم باشیم خانواده ایم حیفه باید با هم مهربون باشیم هوای همو. داشته باشیم ن اینکه پشت همو خالی کنیم از هم بدگویی کنیم خلاصه ک آخرش بازم ب نتیجه نرسیدیم و مادرش هیججوره خوب نشد رفتارش با من 🤣🤣
اینارو وقتی صحبت میکردیم دخترش تو دوره طلاق بود مادرشوهرم داشت کارما پس میداد 🤣
خلاصه ک اخرم بعد سه سال عقد اخرم انقد از من رفت الکی بد گفت شوهرم رفت سمت اونا و درخواست طلاق داد عمدا مارو دعوا مینداخت ک من برم ب شوهرم بگم دعوامون بشه عمداااااا
ی سری بهم گفت وقتی میری ب پسرم میگی اذیتت میکنم بهت تیک میندازم خودتو پیشش بد میکنی
این آدم نرماله؟ تو ک میدونی من ناراحت میشم چرا باید بد رفتار کنی
سنتی بودا خودشون پسندیده بودن