کم و بیش در ارتباطیم
ولی خبری از برگشت نیس
آخه برگشت هم ب قول شما دبگ چ ارزشی داره خوشی و از من گرفتن من هیچی از تازه عروس بودن متوجه نشدم حقیقتا از اول اذیت بودم ولی خب چون دیگ رابطه برقرار شده بود مجبوری ادامه میدادم
خب حالا ۳سال عروسش بودی میگفت بهش مامان ببینی دردش دوا میشه...
خدا هر چی صلاحته برات پیش بیاره
من بعد از ازدواج فهمیدم
برای تضمین خوشبختی شناخت همسر بتنهایی کفایت نمیکنه
باید توی دوران های نامزدی یا قبل از نامزدی چک کنی خواهر مادرش چجورین؟ پدر و برادرانش چه مدلی هستن... خوبه ک شما الان شناختید قبل از اینکه برید زیر یه سقف....قبل از اینکه بچه بیاد.... قبل از هر چیزی خدا بهت رحم کرده
کسی ک از کاه کوه میسازه تا بتونه کمبود های خودشو لاپوشونی کنه کسی ک آبریزکاهانه زندگی پسر شو خراب کنه کسی ک هر چی بخواد با چرب زبونی بدست میاره حتی طلاق بچشو!!! اونم بخاطر دخترش..... این شخص با روان ناسالمش،یک نسل از شما رو تباه میکنه
چقد قشنگ و منطقی گفتین عزیزم
واقعا همینطور دقیقا مادرشوهرم فتنه و آب زیرگاه بود با دخترش و پسرش برای خراب کردن زندگی من نقشه می‌کشیدن البته منظورم از زندگی من زندگی متاهلیم نیس چون هیچ حیری ندیدم تو این زندگی
از آینده ای بترس که همین مادر و دختر کل افسار زندگی تو رو بدست گرفتن
کاری کنند شوهرت اجازه ی خونه پدرت هم نده
جوری توی بارداری اذیتت کنند ک بچت نارس بدنیا بیاد و بچه ناقص بشه
آینده ای ک اینجوریه نگرانی داره
بلکه برو خداتو شکر کن برو پی زندگی واقعی
آینده ای ک ترسیم کردم زندگی الان منه
عزیزم .. انشالله خدا بهترینا رو پیش روتون بزاره بعد از این
قبلا خیلی میترسیدم از دنیای بعد طلاق از اینکه چی سرم میاد اصلا ممکنه دوباره ازدواج کنم یا نه ولی دیگ نمیترسم عوضش الان آرامش دارم چیزی ک تو زندگی با اونا هیچوقت نداشتم
خیلی ممنون مهربان
آفرین اصلأ نترس
نمیگم تا تقّی ب توقی خورد بریم برا طلاق نه هیچوقت به هیچکس اینو نمیگم
ولی در موارد شبیه مورد شما واقعا مشخصه و خودم با تمام وجود دیدم که چقدر آزار گر هستند
و معلومه راهی جز طلاق نیست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
