پسر شوهرم شش سالشه دوساله بامنه
همون اول با شوهرم شرط کردم که تموم کاراش با من حمومش با تو قبول کرد
مادر شوهرم میبردش حموم شوهرم وقت نمیکرد
دیگه دیدم دیر به دیر میبرندش منم یکم وسواسی ام
دیگه خودم زود به زود میبردمس حموم دیشب به شوهرم گفتم دوسال میبرمش حموم الان دیگه بزرگ شده خودت ببرش
گفت میخواستی نکن دیگه ام نکن
این جای تشکرش بود خیلی ناراحتم
من منت این دوسال رو نذاشتم فقط گفتم ازین به بعد خودت ببر دیگه بزرگ شده
الانم میدونم بازم نمیبرن بچه رو مجبور میشم ببرم