من تا کلاس یازدهم همین برنامه بود وقتایی که تا دو مدرسه بودم مامانم غذا میزاشت یا ساندویچ برا میخرید میآورد و....
همش میگفتن فلانی کیفش باز کنی ۳تا کتاب میاره همش خوراکی
یا یه بار یکی از معلم هام میگفت فلانی تو زنگ تفریح میبینم همش در حال خوردن تغذیه
ولی سال دوازدهم عروسی کردم خونه خودم بودم ن صبحانه ن تغذیه فقط تو راه همسرم برام بیسکویت ساقه طلایی با کرم کاکائو میخرید پولم میداد اونجا بود که فهمیدم مامانم چه کار بزرگی میکرده همیشه فکر تغذیه و خراکمون بوده